ایمان بیاوریم به آغاز فصل قصد

[عمادالدین نسیمی - دیوان اشعار فارسی - غزلیات ]
دل بی تو از نعیم دو عالم ملال یافت - خرم کسی که با تو زمانی وصال یافت
آواره ای که بر سر کوی تو شد مقیم - مقدور قدر عزت و جاه و جلال یافت
جز سوختن چه کار کند پیش روی شمع - پروانه ای که پرتو نور جمال یافت؟
آن خسته ای که یاد تواش بر زبان گذشت - طعم حیات و لذت جان در مقال یافت
از خانقاه و مدرسه اعراض کرد و رفت - آواره ای که در طلبت ذوق و حال یافت
جانم ز غیر صورت روی تو، محو کرد - نقشی که بر صحیفه وهم و خیال یافت
اندیشه خلاص محال است اگر کند - مرغی که دام و دانه آن زلف و خال یافت
در کربلای عشق شهیدی که تشنه رفت - از کوثر وصال تو آب زلال یافت
شادی اهل عشق غم وصل دوست است - شاد آن دلی که با غم عشق اتصال یافت
جانی که با وصال تو شد یک نفس قرین - جاوید زنده گشت و جهانی کمال یافت
جان در میان نهاد نسیمی چو شمع از آن - در سلک عاشقان جمالت مجال یافت
***
[یزدانپناه عسکری]
ایمان بیاوریم به آغاز فصل قصد، در تمام عمر غافل از پیوند خود با نیرویی هستیم که همه چیز را در بر می گیرد.
و اذا غشیهم موج کالظلل دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر فمنهم مقتصد و ما یجحد بآیاتنا الا کل ختار کفور - لقمان : 32