گوش جان

1 مرداد 1403 - خواندن 3 دقیقه - 122 بازدید



[دیوان کبیر شمس - غزل 747]

ای طربناکان ز مطرب التماس می کنید - سوی عشرتها روید و میل بانگ نی کنید

شهسوار سوار اسب شادیها شوید ای مقبلان - اسب غم را در قدمهای طربها پی کنید

زان می صافی ز خم وحدتش ای باخودان - عقل و هوش و عاقبت بینی همه لاشیء کنید

نوبهاری هست با صد رنگ گلزار و چمن - ترک سرد و خشک و ادباری ماه دی کنید

کشتگان خواهید دیدن سر بریده جوق جوق - ایها العشاق مرتدید اگر هیهی کنید

سوی چینست آن بت چینی که طالب گشتهاید - این چه عقلست اینکه هر دم قصد راه ری کنید

در خرابات بقا اندر سماع گوش جان - ترک تکرار حروف ابجد و حطی کنید

از شراب صرف باقی کاسه سر پر کنید - فرش عقل و عاقلی از بهر لله طی کنید

از صفات باخودی بیرون شوید ای عاشقان - خویشتن را محو دیدار جمال حی کنید

با شه تبریز شمس الدین خداوند شهان - جان فدا دارید و تن قربان ز بهر وی کنید

***

[هلنا پترووانا بلاواتسکی]

پیش از آنکه جان توان شنیدن یابد، صورت خیال (انسان) باید نسبت به غرش ها چون نجواها، و نسبت به ناله های پیلان مانند وزوز کرم های شبتاب کر شود. پیش از آنکه جان بتواند فهیم شود و به یاد آورد، باید با گوینده ی ساکت چنان درآمیزد، که صورت گل در دست کوزه گر در آغاز کار در ذهن او شکل می گیرد. چون آن زمانی است که جان می شنود، و به یاد می آورد.

و آن گاه با گوش جان سخن آوای سکوت را می شنود.

***

[یزدانپناه عسکری]

سکوت درون پایان ترس و نگرانی و شنیدن با گوش جان است.

_______

1 - مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384.

2 - آوای سکوت ، پاره های برگزیده ای از کتاب دریافت های طلایی برای سالکان – نشر اینترنتی دانشگاه حکمت الهی - هلنا پترووانا بلاواتسکی – ترجمه و تحشیه حسین

Theosophical University Press Online Edition, The Voice of the Silence by H. P. Blavatsky, FRAGMENT II. THE TWO PATHS.