برهنه در برابر وسوسه خود

1 مرداد 1403 - خواندن 3 دقیقه - 100 بازدید



[دیوان شمس- غزل 1122] (1)

اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر - زیرا برهنهای تو و اندیشه زمهریر

اندیشه میکنی که رهی از زحیر و رنج - اندیشه کردن آمد سرچشمه زحیر

ز اندیشهها برون دان بازار صنع را - آثار را نظاره کن ای سخره اثیر

آن کوی را نگر که پرد زو مصورات - وان جوی را کزو شد گردنده چرخ پیر

گلگونهای کزوست رخ دلبران چو گل - سر فتنهای کزوست رخ عاشقان زریر

خوش از عدم همیپرد این صدهزار مرغ - از یک کمان همیجهد این صدهزار تیر

بیچون و بیچگونه برون از رسوم و فهم - بیدست میسریشد در غیب صد خمیر

بیآتشی تنور دل و معدها فروخت - نان بر دکان نهاده و خباز ما ستیر

از لوح خاک ساده دهد صدهزار نقش - وز جوش خون ماده دهد صدهزار شیر

شییء اللهی بگفتی و آمد ز چرخ بانک - زنبیل برگشا که عطا آمد ای فقیر

زفت آمد آن نواله و زنبیل را درید - از مطبخ خدای نیاید صله حقیر

آنکس که من و سلوی بفرستد از هوا - وانک از شکاف کوه برون میکشد بعیر

وانکو ز آب نطفه برآرد تهمتنی - وانکو ز خواب خفته گشاید ره مطیر

اندر عدم نماید هر لحظه صورتی - تا این خیالیان بشتابند در مسیر

فرمان کنم چو گفت خمش من خمش کنم - خود شرح این بگوید یک روز آن امیر

***

[شمس الدین محمد تبریزی] (2)

من هرگز بد نیندیشم

من هرگز بد نیندیشم. چه اندیشد خاطری که پاک شود از دیو و وسوسه ی خود؟ هرگز دیو در آن دل نیامده است، پیوسته در او فریشته بوده باشد. تا حق تعالی می فرماید که «من این را خانه ی رحمت خود می کنم. شما کرم کنید، بیرون روید.

***

[یزدانپناه عسکری]

برهنه در برابر وسوسه ذهنی همراه وجودی و ملازم همیشگی آدمی

_______

1 - مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384.

2 - مقالات شمس تبریزی ، شمس الدین محمد تبریزی ، تصحیح وتعلیق محمد علی موحد- تهران انتشارات خوارزمی 1369 ص 211

12:269