سعید کیوان پور:شیرانی بیدآبادی
361386 : Researcher ID نویسنده و پژوهشگر مبانی جرم شناسی و روانشناسی اجتماعی Author and resear
193 یادداشت منتشر شدهنظریه مادیون و انکار خداوند
اندیشه های پوچ مادیون؟

اندیشه های پوچ مادیون
گفتار فلسفی :
افراد مادی عقیده دارند که انسان با تمام قوای درونی و برونیش محصول حرکت ماده و معلول عوامل طبیعی و رویدادهای اتفاقی است و در پیدایش او نه اراده ی حکیمانه موثر بوده و نه اندازه گیری و محاسبه ی عالمانه ای بکار رفته است . اینان می گویند انسان و حیوانات ، پدیده هایی هستند صد درصد مادی و به طور تصادف در دامن طبیعت بوجود آمده اند با این تفاوت که حیوانات فقط به غرائز حیوانی و تمایلات طبیعی نائل شدند ولی انسان علاوه بر جهات حیوانی ، به مزایای انسانی نیز دست یافته است و بر اثر یک سلسله علل مادی و فعل و انفعالها اتفاقی که در طبیعت روی داده واجد عقل ، وجدان اخلاقی و دیگر خصائص انسانی شد و تصادفا این برتری و امتیاز نصیبش گردید .گروهی که پیرو این این فرضیه هستند و بشر را پدیده ی تصادف و ساخته و پرداخته ی طبیعت می پندارند ، از درک انسانیت و شناخت مقام رفیع انسان عاجزند. اینان نمیتوانند آدمی را با چشم واقع بین بنگرند ، به ارزش حقیقی اش پی ببرند ، او را آن طور که هست بشناسند ، و جنبه های معنوی و روحانیت را به موازات جنبه ی مادیش بحساب آورند. کسانی که معتقدند نیروی عقل و وجدان بر اثر تحولات طبیعی و به طور تصادف نصیب بشر گردیده است هرگز در مقابل طبیعت بیشعور و تصادف کور احساس مسئولیت نمی کنند و از جهت اخلاقی و انسانی خود را موظف نمی دانند که حریم انسانیت را عملا محترم شمرند و برغم شهوات غیر مشروع و تمایلات ظالمانه ای که دارند شرف و فضیلت را رعایت نمایند و خویشتن را از کارهای غیر انسانی و خلاف اخلاق برکنار نگاهدارند .
مادیون با خود میاندیشند که غریزه شهوت در جنبه ی حیوانی و وجدان اخلاقی در شان انسانی دو پدیده ی طبیعی و اتفاقی هستند و هیچیک بر اساس حساب و سنجش و روی حکمت و مصلحت در وجود بشر مستقر نشده است . بنابراین در مواردی که اعمال شهوت با ندای وجدان ناسازگار باشد چه لزومی دارد که تمایل کامیابی را طرد کنیم ، به وجدان اخلاقی گرایش یابیم ، و خویشتن را از لذت مطبوع و دلخواهی محروم نمائیم .
نظریه ی مادی ، انسان را از مقام شامخ انسانیت تنزل میدهد ، قدر و منزلتش را از میان میبرد ، و او را موجودی ناچیز و حقیر بحساب میآورد . پیروان این نظریه حس خداجویی را در نهاد خود سرکوب می نمایند ، معرفت فطری را از صفحه ی خاطر میرانند ، و خدا را از یاد میبرند . با فراموش کردن خدا خود را فراموش می کنند و بر اثر غافل شدن از آفریدگار حکیم از انسانیت و ارزش انسانی غافل میشوند و آنچنان خویشتن را از یاد میبرند که در زمینه ی نفس خداوند با وجدان عقلی و استدلالی خود مبارزه می کنند ، درک طبیعی خویش را واپس می زنند ، آیات و نشانه های الهی را نادیده میگیرند و بدون دلیل ، آفریدگار جهان را انکار می نمایند و این چشم پوشی از حقیقت بزرگترین نشانه ی خود فراموشی و از دست دادن سجایا انسانی است . "" هیچ واقعیتی به روشنایی و اهمیت خدا در قاموس بشری وجود ندارد . هرچه که ما در قلمرو تاریخ علم و فلسفه تتبع میکنیم متفکری را نمی بینیم که برای نفس خدا دلیلی اقامه نماید بلکه فقط ادله ی خداشناسان را تحت شرائط ذهنی خود مورد انتقاد و تردید قرار می دهد. متاسفانه این انتقاد و تردید برای افکار متوسط چنین جلوه میکند که انتقاد کنندگان دلیلی بر نفی خدا اقامه کرده اند در حالی که بسیار روشن است که ( رد دلیل مدعای طرف ) هرگز ( مثبت ادعای شخص ) نیست .
انکار خدا نه تنها مبارزه با حالت طبیعی روح و تفکر بی غرضانه است و میبایست به طبیعت نگریسته باشیم . در واقع منکر خدا ادعائی می کند که هرگز و با هیچ وسیله ی منطقی قابل اثبات نخواهد بود زیرا شخصی که می گوید خدا وجود ندارد بی آنکه ادعای عمل به تمام اجزا و مجموع جهان هستی داشته باشد امکان پذیر نیست و کدامین فرد انسانی است که چنین ادعایی را در گوشه ای از زمین ابراز می دارد .
تفکر مذهبی ص 218