محسن علمداری
160 یادداشت منتشر شدهنگاهی بر قدرت و سیاست سازمانی
تعداد کمی از فعالیت های تجاری بیشتر از روشی که مدیران به زندگی سازمانی می پردازند، مستعد شکاف اعتبار هستند. احساس ناباوری زمانی اتفاق می افتد که مدیران مدعی تصمیم گیری با عبارات عقلانی باشند، در حالی که اکثر ناظران و شرکت کنندگان می دانند که شخصیت ها و سیاست نقش مهمی دارند.آیا در اینجا میتوان خطا را مشاهده کرد؟ در نظریه ای که اصرار دارد تصمیمات باید عقلانی و غیرشخصی باشد؟ یا در عملی که با سازمان های تجاری به عنوان ساختارهای سیاسی برخورد می کند؟سازمان ها هر چه که باشند (ابزار حل مسئله، سیستم های فنی اجتماعی، سیستم های پاداش و غیره)، دارای ساختارهای سیاسی هستند. این بدان معناست که سازمان ها با توزیع اختیارات و زمینه سازی برای اعمال قدرت عمل می کنند. بنابراین جای تعجب نیست که افرادی که انگیزه بالایی برای تامین امنیت و استفاده از قدرت دارند، محیطی آشنا و مهمان نواز در تجارت پیدا کنند.در عین حال، مدیران اجرایی تمایلی به تصدیق جایگاه قدرت هم در انگیزه فردی و هم در روابط سازمانی ندارند. به نوعی قدرت و سیاست کلمات نا زیبایی هستند. و در پیوند دادن این سخنان به بازی شخصیت ها در سازمان ها، برخی از مدیران به ایمنی منطق های سازمانی عقب نشینی می کنند.سازمان ها یک پایگاه قدرت برای افراد فراهم می کنند. از دیدگاه صرفا اقتصادی، سازمان ها برای ایجاد درآمد مازاد بر هزینه ها از طریق برآوردن نیازها در بازار وجود دارند. اما سازمان ها همچنین ساختارهای سیاسی هستند که فرصت هایی را برای افراد ایجاد می کنند تا شغل خود را توسعه دهند و بنابراین بسترهایی را برای بیان علایق و انگیزه های فردی فراهم می کنند. توسعه مشاغل، به ویژه در سطوح بالای مدیریتی و حرفه ای، به انباشت قدرت به عنوان وسیله ای برای تبدیل علایق فردی به فعالیت هایی بستگی دارد که بر افراد دیگر تاثیر می گذارد.