محسن علمداری
297 یادداشت منتشر شدهنگاه انتقادی بر نظریه های مدیریت در سازمان های اداری
اگر با دید گسترده تری به سازمان ها نگاه کنیم می بینیم که مدیران نقش بسزایی در موفقیت یک سازمان دارند. شایستگی مدیران در هر بخش از یک سازمان نقش بسزایی دارد و مزیت رقابتی آن را تعیین می کند. در یک سازمان مدرن معمولی، مدیران فروش بر این حوزه نظارت می کنند، مدیران پرسنل نیروی کار مولد را تضمین می کنند، در حالی که مدیران عملیات اطمینان می دهند که همه عملیات کار می کنند.در واقع، بیشتر توسعه در جامعه می تواند با عرضه جامد مدیران همراه باشد. هدف اصلی مدیران هدایت سازمان برای دستیابی به اهداف است. همه سازمان ها دارای اهداف و مقاصدی هستند که برای آنها ایجاد شده اند و مدیران مسئولیت گردآوری و استفاده از همه منابع موجود برای تحقق اهداف را بر عهده می گیرند بنابراین مدیران موفق آنهایی هستند که به سازمان کمک می کنند تا به طور موثرتر و کارآمدتر به اهداف خود دست یابند.تئوری های مدیریتی زیادی وجود دارند که سعی می کنند بهترین روشی را که مدیران می توانند نقش خود را به انجام برسانند، توضیح دهند. با این حال، متاسفانه، این تصور وجود دارد که تئوری ها و عملکرد مدیریت ناسازگار هستند. برخی از مدیران تئوری های مختلف مدیریت را غیر قابل اجرا می دانند و تصمیم می گیرند که نقش های مدیریتی خود را به روش خود انجام دهند. در اینجا تلاش میشود که ارتباط تئوری های مدیریت در سازمان های معاصر نشان داده شود.نظریه های مدیریت به طور منطقی جدید هستند. منشا نظریه های مدیریت را می توان در انقلاب صنعتی دهه 1800 جستجو کرد. با توسعه کارخانه ها، سازماندهی و هماهنگ کردن نیروی کار بزرگی که در تولید کالاها شرکت داشتند، ضروری شد. به دلیل نیاز شدید به اطمینان از عملکرد کارآمد و موثر کارخانه ها، برخی افراد شروع به تدوین راه هایی برای انجام این کار کردند.انقلاب صنعتی منجر به تئوری های مدیریت پیش کلاسیک شد که سعی در ارائه بهترین شیوه های مدیریت برای موقعیت های خاص داشتند. مشارکت های پیش کلاسیک بعدا توسط سایر مکاتب توسعه یافته تر نظریه های مدیریت مانند کلاسیک، رفتاری و کمی دنبال شد. نظریه های مکتب کلاسیک مدیریت از افرادی که به دنبال راه حل هایی برای مشکلات مختلف پیش روی کارخانه ها در قرن 19 بودند، توسعه یافت .نظریه پردازان کلاسیک مدیریت سعی کردند بهترین راه را برای افزایش بهره وری و حل مشکلات مختلف پیش روی کارخانه ها و آن زمان ارائه دهند. دو شاخه از نظریه های مدیریت کلاسیک: علمی و اداری توسعه یافته در جستجوی راه حل. نظریه های علمی کلاسیک مانند تیلور، گانت و گیلبرت به بهترین راه برای افزایش بهره وری و کارایی علاقه داشتند. از سوی دیگر نظریه پردازان کلاسیک اداری مانند وبر، فولت و فایول به بهره وری افراد توجه بیشتری داشتند. تئوری های مدیریت کلاسیک بیشتر به افزایش بهره وری علاقه مند بودند، اما نتوانستند نیازهای کارگران را برطرف کنند، این امر منجر به تئوری های مدیریت رفتاری شد.