شعر و تجرید

1 بهمن 1402 - خواندن 2 دقیقه - 245 بازدید



[یزدانپناه عسکری]

یکی از ابزارهای سالک، شعری است که به تجرید نزدیک باشد، شعر را گوش می دهد و با سکوت درونی، سطح آگاهی اش را تغییر می دهد. در یک غزل از اشعار غنایی می تواند چند مصرع آن اقتدار داشته باشد و بقیه غزل آوند و تکرار باشد.

شاعری که اهل سلوک، معرفت و شناخت نباشد، هیچ دانش دست اولی درباره آن نیرویی که در این شطرنج کیهانی بازیکن است ندارد.

***

[مولوی] (1)

گرچه درین خیمه دری دان که تو با خیمهگری

لیک طناب دل خود جز که باوتاد مده

__

مولانا در خصوص سکوت درون که در «آن» اتفاق می افتد لفظ خمشی را بکار می برد.

خمشی و سکوت درون :

رستم ازین نفس و هوا، زنده بلا مرده بلا

زنده و مرده وطنم نیست بجز فضل خدا

رستم ازین بیت و غزل، ای شه و سلطان ازل

مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

قافیه و مغلطه را، گو همه سیلاب ببر

پوست بود، پوست بود، درخور مغز شعرا

ای خمشی مغز منی، پرده آن نغز منی

کمتر فضل خمشی کش نبود خوف و رجا

__

1- کلیات دیوان شمس تبریزی ، مولانا جلال الدین محمد بلخی به کوشش دکتر ابوالفتح حکیمیان –تهران: انتشارات پژوهش 1383 – غزل 2284 ، غزل 38