شعر و تجرید

[یزدانپناه عسکری]
یکی از ابزارهای سالک، شعری است که به تجرید نزدیک باشد، شعر را گوش می دهد و با سکوت درونی، سطح آگاهی اش را تغییر می دهد. در یک غزل از اشعار غنایی می تواند چند مصرع آن اقتدار داشته باشد و بقیه غزل آوند و تکرار باشد.
شاعری که اهل سلوک، معرفت و شناخت نباشد، هیچ دانش دست اولی درباره آن نیرویی که در این شطرنج کیهانی بازیکن است ندارد.
***
[مولوی] (1)
گرچه درین خیمه دری دان که تو با خیمهگری
لیک طناب دل خود جز که باوتاد مده
__
مولانا در خصوص سکوت درون که در «آن» اتفاق می افتد لفظ خمشی را بکار می برد.
خمشی و سکوت درون :
رستم ازین نفس و هوا، زنده بلا مرده بلا
زنده و مرده وطنم نیست بجز فضل خدا
رستم ازین بیت و غزل، ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
قافیه و مغلطه را، گو همه سیلاب ببر
پوست بود، پوست بود، درخور مغز شعرا
ای خمشی مغز منی، پرده آن نغز منی
کمتر فضل خمشی کش نبود خوف و رجا
__
1- کلیات دیوان شمس تبریزی ، مولانا جلال الدین محمد بلخی به کوشش دکتر ابوالفتح حکیمیان –تهران: انتشارات پژوهش 1383 – غزل 2284 ، غزل 38