ترک اغیار است از اغیار

[محی الدین ابن عربی]
ترک ها اگر چه عدمی اند، اما نعوت و اوصاف اند، پس سکوت را ملازم باش، امر به چیزی از ضدش که ترک است نهی می کند، و این ترک ترک است بر جهت قربت، از صفات دوستان، در ترک، متروک را مالک است، پس تو از ملوکی، اگر چه مملوکی – هر کس غیر را ترک کرد، دید که او غیر است، و غیر را عینی نیست، پس بر خویش گواهی داده که وی جاهل به عالم کون است، و چون ثابت شد که در واقع جاهل است، ثابت می شود که غیر حاصل است، پس نا گزیر از حل و عقد می باشد، و در نتیجه ناگزیر از رب و بنده است، بنابراین جمع ثابت شده و شفع مشخص گشت، اغیار را جز اغیار ترک نمی کنند. (1)
***
[یزدانپناه عسکری]
مشخص شدن شفع، ناشی از اقتدار آگاهی و ثبات همانندی بی کران اسما حق در درون انسان است. ملازم سکوت بودن، تمرکز و نظم آگاهی معطوف به دیگر اسما بی کران حق است.
_____________
1 - فتوحات مکیه، شیخ محی الدین ابن عربی ، ترجمه ، تعلیق ، محمد خواجوی- تهران : انتشارات مولی، 1383، جلد 16، صفحه 184 (228)
[ترک الاغیار من الاغیار - التروک و ان کانت عدما فهی نعوت فالزم السکوت الامر بالشیء نهی عن ضده و هو ترک و هذا شرک الترک علی جهه القربه من صفات الاحبه فی الترک ملک المتروک فانت من الملوک و ان کنت المملوک من ترک الغیر فقد رای انه غیر و ما لغیر عین فقد شهد علی نفسه بانه جاهل بالکون و اذا ثبت ان ثم الجاهل ثبت ان الغیر حاصل لا بد من حل و عقد. فلا بد من رب و عبد فقد ثبت الجمع و تعین الشفع لا یترک الاغیار الا الاغیار. (محیی الدین بن عربی، الفتوحات المکیه (اربع مجلدات)، 4جلد، دار الصادر - بیروت، چاپ: اول، ج4 ؛ ص361 ، 362)]
