تحلیل اقتصاد هنر و ادبیات در ایران با رویکرد تئوری مضمون و نقد سیمای ملی در دهه اخیر

25 آبان 1404 - خواندن 6 دقیقه - 49 بازدید

عنوان مقاله:

تحلیل اقتصاد هنر و ادبیات در ایران با رویکرد تئوری مضمون و نقد سیمای ملی در دهه اخیر

به قلم: دکتر محمد محمدی پور


---

چکیده

اقتصاد هنر و ادبیات—یا اقتصاد فرهنگی—شاخه ای از اقتصاد است که به بررسی فرآیند خلق، توزیع و مصرف محصولات هنری و فرهنگی می پردازد. این مقاله با بهره گیری از تئوری مضمون (Theme Theory) تلاش می کند مضامین پنهان در رفتار تولیدکنندگان، مصرف کنندگان و نهادهای رسانه ای را استخراج کرده و الگوهای اثرگذار بر بازار هنر و ادبیات ایران را تحلیل نماید.
در بخش دوم، سیمای ملی طی دهه اخیر از منظر اقتصاد فرهنگی، مضامین غالب، کارکرد رسانه ای و پیامدهای اقتصادی کاهش مخاطب مورد نقد قرار می گیرد. یافته ها نشان می دهد بی توجهی به مضامین واقعی جامعه و عدم انطباق با اقتصاد توجه، سبب کاهش قدرت رسانه ملی، افت تولیدات داخلی و انتقال سرمایه هنری به پلتفرم های آنلاین و شبکه های سینمای خانگی شده است.


---

۱. مقدمه

اقتصاد هنر و ادبیات امروز نقشی حیاتی در توسعه فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی جوامع دارد. آثار هنری گذشته از ارزش زیبایی شناختی، دارای ارزش افزوده اقتصادی، کارکرد هویتی و سرمایه نمادین هستند.
این پرسش ها اهمیت بررسی علمی اقتصاد فرهنگی را دوچندان می کند:

چرا برخی آثار هنری محبوب می شوند؟

چگونه ارزش اقتصادی هنر شکل می گیرد؟

چه ساختارهایی مسیر تولید و توزیع فرهنگی را تعیین می کنند؟

چرا رسانه ملی سهم خود را از بازار سرگرمی از دست داده است؟


در این مقاله، تئوری مضمون به عنوان چارچوب اصلی تحلیل استفاده شده و نقش مضامین پنهان در رفتار فرهنگی جامعه بررسی می شود.


---

۲. مبانی نظری: تئوری مضمون در تحلیل اقتصاد فرهنگی

تئوری مضمون روش پژوهشی ای است که از طریق کشف الگوهای تکرارشونده، معناهای نهفته در متن، رفتار یا پدیده های فرهنگی را استخراج می کند.
در اقتصاد هنر این نظریه کمک می کند:

۲–۱. فهم انگیزه های خلق آثار هنری

خودابرازی

هویت سازی

انگیزه مالی

اعتراض اجتماعی

روایت های نوستالژیک یا ملی


۲–۲. تحلیل الگوی مصرف مخاطبان

مصرف احساسی (تسکین، هیجان، همذات پنداری)

مصرف هویتی (پرستیژ فرهنگی)

مصرف اجتماعی (اشتراک گذاری، وایرال)

مصرف سرمایه ای (اثر هنری به عنوان دارایی)


۲–۳. ارزش گذاری اقتصادی مبتنی بر مضمون

ارزش آثار هنری در این مدل برابر است با ترکیب سه مضمون اصلی:

1. مضمون احساسی


2. مضمون فرهنگی


3. مضمون بازاری (تقاضا و اقتصاد توجه)




---

۳. مضامین خلق آثار هنری و ادبی در ایران

مهم ترین مضامین تولید هنری در دهه اخیر عبارت اند از:

مضمون هویت جمعی

مضمون عشق و تراژدی

مضمون اعتراضی–اجتماعی

مضمون اسطوره ای و ملی

مضمون نوستالژی

مضمون تجاری (بازارمحور)


این مضامین بسته به شرایط اقتصادی و اجتماعی ارزش متفاوتی می آفرینند.


---

۴. مضامین توزیع آثار در اقتصاد فرهنگی

در جهان امروز توزیع، مهم ترین عامل موفقیت اقتصادی هنر است. مضامین مسلط در این حوزه عبارت اند از:

دیجیتالی شدن

اقتصاد توجه

شبکه های اجتماعی

محدودیت ها و سانسور

پلتفرم های اشتراکی و VOD

نقش حمایت های فرهنگی


هر یک از این عوامل می تواند مسیر ارزش زایی هنر و ادبیات را تغییر دهد.


---

۵. مضامین مصرف فرهنگی در جامعه ایران

رفتار مخاطبان اغلب بر سه مضمون کلیدی استوار است:

۵–۱. مضمون احساسی

آثاری که بیشترین واکنش عاطفی ایجاد کنند، موفق ترند.

۵–۲. مضمون هویتی

مصرف محتوا برای ایجاد تمایز فرهنگی، به ویژه در نسل جوان.

۵–۳. مضمون اقتصادی

سرمایه گذاری بر آثار هنری (تابلو، کتاب کلکسیونی، NFT و …).


---

۶. مدل مضمون محور ارزش گذاری اقتصادی آثار

در این مدل:

ارزش نهایی اثر هنری = مجموع مضامین احساسی + فرهنگی + بازاری

این مدل برای تحلیل پروژه های هنری، فیلم، موسیقی، ادبیات، انیمیشن و آثار دیجیتال قابل استفاده است.


---

۷. نقد سیمای ملی در دهه اخیر با رویکرد تئوری مضمون

۷–۱. مضامین غالب در سیمای ملی

۱) مضمون تکرار و کلیشه سازی

داستان ها، کاراکترها و فرمت های برنامه سازی یکنواخت شده اند.

۲) مضمون ایدئولوژی محور

غلبه روایت های هدایت شده باعث کاهش اعتماد مخاطب شده است.

۳) مضمون فاصله با واقعیت

نمایش ندادن مشکلات واقعی مردم، شکاف مخاطب–رسانه را عمیق کرده است.

۴) محدودیت در تنوع ژانر

نبود ژانرهای فانتزی، اجتماعی مدرن، علمی–تخیلی و رئالیتی شو خلاقانه.


---

۷–۲. پیامدهای اقتصادی ضعف مضامین رسانه ملی

۱) کاهش بودجه و سرمایه گذاری

ریزش مخاطب = کاهش درآمد تبلیغاتی = کاهش سرمایه تولیدات بزرگ.

۲) کاهش کیفیت و مهاجرت هنرمندان

بازیگران و فیلم سازان به پلتفرم ها و شبکه های خانگی روی آورده اند.

۳) از دست رفتن سرمایه نمادین رسانه

اعتماد مخاطب که سرمایه اصلی هر رسانه است، تضعیف شده است.


---

۸. پیامدهای عدم استقبال مخاطب از رسانه ملی

۸–۱. کاهش تولیدات اقتصادی محور

با کاهش مخاطب، پروژه های فاخر و پرهزینه دیگر توجیه اقتصادی ندارند.
چرخه تولید هنری کوچک و کم رمق شده است.


---

۸–۲. جذب مخاطب به شبکه های ماهواره ای

شبکه های ماهواره ای با:

سریال های احساسی

ژانرهای متنوع

داستان های عامه پسند


توانسته اند سهم بازار سرگرمی ایران را افزایش دهند.


---

۸–۳. کوچ مخاطبان به شبکه های مجازی

پلتفرم های آنلاین مدل جدید مصرف فرهنگی را ایجاد کرده اند:
سریع، کوتاه، تعاملی، متنوع، شخصی سازی شده.

این فضا اکنون رسانه اصلی نسل Z محسوب می شود.


---

۸–۴. تقویت شبکه های سینمای خانگی

VODها با سرمایه گذاری حرفه ای و آزادی بیشتر در روایت،
به مقصد اصلی هنرمندان و مخاطبان تبدیل شده اند.
این انتقال سرمایه فرهنگی، نقش رسانه ملی را کم رنگ کرده است.


---

۹. جمع بندی نهایی

تحلیل مضمون محور نشان می دهد:

ارزش اقتصادی هنر و ادبیات بر پایه مضامین احساسی، هویتی و بازاری ساخته می شود؛

سیمای ملی در دهه اخیر از مضامین واقعی جامعه فاصله گرفته و الگوی مصرف فرهنگی را از دست داده است؛

ریزش مخاطبان باعث کاهش توان اقتصادی رسانه و افت تولیدات هنری شده است؛

نتیجه این وضعیت، مهاجرت مخاطبان به شبکه های ماهواره ای، پلتفرم های دیجیتال و شبکه های سینمای خانگی است.


رسانه ملی برای بازگشت به جایگاه اصلی باید مضامین جدیدی چون واقع گرایی، تنوع ژانر، آزادی خلاقیت، اقتصاد توجه و اعتمادسازی را در استراتژی خود وارد کند.


---