دلقکان دربار ناصرالدین شاه؛ طنز به مثابه نقد قدرت.

10 آبان 1404 - خواندن 4 دقیقه - 29 بازدید

ناصرالدین شاه به شادی و خوش گذرانی علاقه داشت و به همین دلیل گروهی از هنرمندان شوخ طبع و لطیفه گو را با عنوان «دلقک» و «مسخره» به دربار خود فراخوانده بود. برخی از این دلقکان، در عین شوخ طبعی، انسان هایی پاکدل، درستکار و مردم دوست بودند که از طنز و شوخی برای انتقاد از فساد، ظلم و ضعف اخلاقی شاه و درباریان استفاده می کردند. آنان به سبب داشتن «خط امان»، در گفتار آزاد بودند و حتی با زشت ترین شوخی ها نیز مجازات نمی شدند.
با وجود حضور در دربار، در زندگی شخصی، افرادی نیکوکار و محبوب میان مردم بودند و به سبب کمک به نیازمندان و دفاع از مظلومان، احترام و محبوبیتی ویژه داشتند؛ تا آنجا که مردم برای برخی از آنان ویژگی های مقدس و «کرامات» قائل بودند.
چهره هایی چون کریم شیره ای، اسماعیل بزاز، شیخ کرنا، شیخ شیپور و لوطی صالح از معروف ترین این دلقکان بودند که نامشان در یاد مردم مانده است؛ در حالی که بسیاری از رجال بزرگ آن دوره از یاد رفته اند.
کریم شیره ای، مشهورترین دلقک دربار ناصرالدین شاه قاجار، همراه با دوستش اسماعیل بزاز، از چهره های محبوب، هم در دربار و هم در میان مردم بود. ویژگی برجسته ی کریم، جنبه ی انتقادی و اجتماعی طنزش بود؛ او با جسارتی که داشت، فساد، ریا و زشتی های درباریان را افشا می کرد و به همین سبب به عنوان «مسخره ملی» شناخته می شد. محبوبیتش نزد مردم به خاطر مردم دوستی، عدالت خواهی و انتقاد از ستم بود، تا آنجا که پس از مرگش چهره ای افسانه ای یافت و لطیفه ها و نمایش هایی به نام او ساخته شد. پژوهشگران، او را پیشگام کمدی انتقادی و اجتماعی ایران دانسته اند که با ترکیب تقلید و طنز، پایه گذار نوعی نمایش مردمی شد. چند نمایشنامه و تئاتر منتقدانه نیز به او نسبت داده شده است. در کنار او، اسماعیل بزاز نیز هنرمندی محبوب و مردم دوست بود. از دیگر دلقکان نامدار آن زمان، شیخ شیپور بود که تقلید صدا را استادانه انجام می داد و با فحش دادن به درباریان پول می گرفت و به فقرا می داد. در میان همه ی این شوخ طبعان، کریم شیره ای برجسته ترین و تاثیرگذارترین چهره بود؛ هنرمندی برخاسته از مردم، با هوش و هنری درخشان، که هم محبوب مردم بود و هم نقاد بی پروای دربار قاجار.


"نتیجه تحلیلی"
متن حاضر تصویری چندلایه از نقش دلقکان دربار ناصرالدین شاه ارائه می دهد؛ نقشی که در ظاهر برای سرگرمی و خنده آفرینی شکل گرفته بود، اما در باطن، کارکردی اجتماعی و انتقادی یافت. دلقکانی چون کریم شیره ای و اسماعیل بزاز، با بهره گیری از طنز، تقلید و شوخی، به نوعی وجدان بیدار جامعه خود بدل شدند. آنان با زبان خنده، نقد قدرت را ممکن می ساختند و در فضایی سرشار از استبداد، صدای اعتراض و عدالت خواهی بودند. این طنز انتقادی، نه تنها مانع فروپاشی اخلاقی جامعه در برابر قدرت مطلقه می شد، بلکه پلی میان مردم و حاکمان ایجاد می کرد تا حقیقت، هرچند در لفافه شوخی، بیان شود.
از این منظر، دلقکان دربار را باید پیشگامان طنز اجتماعی و نمایش مردمی در ایران دانست؛ هنرمندانی که خنده را به ابزاری برای افشاگری، مقاومت و اصلاح بدل کردند و میراثی ماندگار از آگاهی و جسارت بر جای گذاشتند.


✍️امیرمحمد جودی ثمرین

دانشگاه محقق اردبیلی