اداره اتوبوس هیلبرتی جامعه ایران- توضیحات نظریه بحران به علاوه یک صفری در این خصوص

21 مهر 1404 - خواندن 5 دقیقه - 45 بازدید

“حلقه مفقوده” در جامعه ایران (بر اساس تحلیل نظریه بحران به علاوه یک حمیدرضا صفری)

در خصوص یادداشت اداره اتوبوس هیلبرتی جامعه ایران و ارتباط آن با “تجربه زیسته” نگارنده و تمثیل هیلبرت در ذیل توضیحاتی ارائه می شود.

پیشنهاد “به علاوه یک” تحول آفرین

۱. فقدان “فهم زیسته” در نظام تصمیم گیری

اگر مهمانان اتوبوس فقط جابه جا شوند و از تجربه سفر خود (زیستن در اتوبوس) درس نگیرند، این جابه جایی ها بی معنی است. در نظام های تصمیم گیری، اگر درک عمیقی از “درد” و “واقعیت زیسته” مردم وجود نداشته باشد، راه حل ها صرفا “مفاهیم منتقل شده” خواهند بود که با واقعیت انطباق ندارند و بحران های جدیدی را تولید می کنند.

“به علاوه یک” تحول آفرین: ادغام “تجربه زیسته” در سیاست گذاری و قانون گذاری. این به معنای آن است که تصمیم گیرندگان خود را جای مهمانان اتوبوس بگذارند و از نزدیک با مشکلات زندگی کنند. مشارکت واقعی مردم در فرآیندهای تصمیم گیری، از سطح محلی تا ملی، می تواند این #“فهم زیسته” را به رگ های سیاست گذاری تزریق کند و حلقه های مفقوده را پر کند. این امر فراتر از آمار و ارقام خشک، به درک کیفی و عاطفی مسائل نیاز دارد.

۲. عدم ارتباط بین #“مبدا حرکت” و #“مقصود حرکت”

در اتوبوس هیلبرت، اگر مهمانان جابه جا می شوند اما هیچکس مقصد را نمی داند یا مقصد واقعی نادیده گرفته می شود، حرکت بی معنی است. نگارنده به #“گنگ سازی میان مبدا حرکت و مقصود حرکت” اشاره می کند. این حلقه مفقوده، ناتوانی در تعریف و پیگیری اهداف واقعی توسعه است.

“به علاوه یک” تحول آفرین: تعریف و تبیین روشن #“مقصد” و #“مقصود” بر اساس واقعیت های جامعه. به جای #“فرآیندهای نمایشی” که فقط مبدا حرکت را تغییر می دهند (مثلا افزایش آماری دانشگاه ها)، باید #“مقصود واقعی” (مثلا توسعه علمی که به #مهاجرت نخبگان منجر نشود) به وضوح تعریف شود. این نیازمند شفافیت، پاسخگویی و یک چشم انداز استراتژیک بلندمدت است که بر اساس واقعیت های داخلی و نه صرفا الگوبرداری های خارجی بنا شده باشد.

۳. نادیده گرفتن “فطرت حرکت” و “تغییر مستمر”

جهان بر مدار حرکت و تغییر استوار است. اگر هتل هیلبرت فقط به جابه جایی های داخلی بسنده کند و به تغییرات بیرونی (مانند تغییر مسیر، نیازهای جدید مهمانان) توجه نکند، به زودی از کارایی می افتد. نگارنده به اهمیت “تغییر و تناسب آن با حرکت” اشاره می کند. “حلقه مفقوده” اینجاست که در مواجهه با چالش ها، به جای تغییر واقعی، به #“استمرار” وضع موجود یا #“بازتولید” بحران ها دامن زده می شود.

“به علاوه یک” تحول آفرین: ایجاد #“پویایی سازمانی” و #“ظرفیت انطباق پذیری” در نهادها و ساختارها. این به معنای پذیرش دائمی تغییر، نقدپذیری و توانایی بازبینی و اصلاح خودکار است. نهادها باید به جای مقاومت در برابر تغییر، آن را در آغوش بگیرند و مانند یک موجود زنده، خود را با واقعیت های متغیر تطبیق دهند. این شامل بازنگری در ساختارهای #“توهمی” و جایگزینی آن ها با نهادهای چابک و پاسخگو است که بتوانند از #“فطرت حرکت” بهره ببرند.

۴. از دست دادن #“کنجکاوی” و #“رویکرد انتقادی”

نگارنده به از دست دادن علاقه به علوم انسانی در ایران و سپس کنجکاوی دوباره اش در #“اقتصاد عینی” و #“ریاضی و ماتریس” اشاره می کند. #“حلقه مفقوده” اینجاست که نظام آموزشی و اجتماعی، روحیه “چرا؟” و “کنجکاوی عمیق” را که لازمه #“فهم زیسته” است، از بین می برد.

“به علاوه یک” تحول آفرین: ترویج #“تفکر انتقادی” و #“کنجکاوی اصیل” در تمام سطوح جامعه. این #“به علاوه یک” به معنای پرورش نسلی است که به جای پذیرش منفعلانه مفاهیم، به دنبال #“مهندسی معکوس” آن ها و انطباقشان با واقعیت هستند. این شامل بازنگری در شیوه آموزش، تشویق پرسشگری و ایجاد فضایی برای گفتگوی آزاد و تبادل نظر است.

۵. شکاف بین #“نظریه” و #“عمل” (شکاف مفهوم-مصداق)

اتوبوس هیلبرت، یک مفهوم نظری برای توضیح بی نهایت است. اما در دنیای واقعی، اتوبوس ها محدودیت ظرفیت دارند. “حلقه مفقوده” این است که مفاهیم نظری (مثلا #“دموکراسی” یا #“توسعه”) به طور انتزاعی مورد استفاده قرار می گیرند، بدون آنکه مصداق واقعی و ملموسی در عمل پیدا کنند.

#“به علاوه یک#” تحول آفرین: ایجاد “پل های عملی” بین دانشگاه، صنعت، جامعه و حکومت. این به معنای تبدیل #“دانش منتقل شده” به #“دانش کاربردی و حل کننده مسئله” است. باید پروژه های مشترک، مراکز تحقیقاتی کاربردی و مکانیزم هایی ایجاد شود که نظریه پردازان و فعالان اجتماعی بتوانند با هم کار کنند تا شکاف بین مفهوم و مصداق را کاهش دهند. این امر مستلزم تغییر در نگرش های سنتی و تشویق به نوآوری و حل مسئله است.