مالکیت و گسترش شخصیت؟

17 مهر 1404 - خواندن 7 دقیقه - 69 بازدید

نشست «در هنر و معماری و شهرسازی، علم بهتر است یا ثروت؟»

 


مالکیت و گسترش شخصیت!؟

می دانیم که انسان به زیبایی و محبوبیت و کسب افتخار علاقه شدید دارد و ثروت به مقدار قابل ملاحظه ای می تواند این خواهش ها را برآورده سازد. 

در نظر بسیاری از مردم ، ثروت مایه زیبایی و جمال اجتماعی است و به صاحبش شخصیت و عظمت می بخشد . ثروتمندان افزایش مال را باعث افتخار و سربلندی خویش می دانند و نقصان آن را برای خویش شکست و حقارت می پندارند .

" ویلیام جیمز " مالکیت را در جامعه به منزله گسترش شخصیت یا نوعی افزایش حجم روانی تلقی می کرد . او می گفت: (من) هرکس به وسیع ترین معنی آن ، مجموعه چیزهایی است که او می تواند آنها را مال خود بداند ، و این چیزها تنها شامل تن و نیروی روانی نیست ، لباسها و خانه و زمین ملکی و مرکب و حساب او در بانک را نیز شامل می شود و تمام این چیزها ، عواطف واحدی را در وی ایجاد می کنند و اگر رو به وفور گذارند شخص خود را پیروزمند حس می کند و اگر رو به کاهش روند و نابود شوند او خود را سرافکنده و کوچک می پندارد .

با این همه باید این نکته را نیز یادآور شد که رابطه میان شخص و دارائیش تنها معلول آداب و رسوم گروه است و اگر مردم حس می کنند که شخصیت آنان همراه با مالشان کم و بیش می شود برای این است که جامعه برای مالکیت اهمیت قائل است .

گرچه محبوبیت و مقبولیت مال ، فطری و غریزی نیست ولی از این جهت که عامل موثری در اداره زندگی و ارضای غرائز و کسب قدرت است می تواند بسیاری از تمنیات انسان را برآورده سازد و به شخصیت آدمی توسعه و تحکیم بخشد رفته رفته در نظر مردم محبوبیت یافته و خود اصالتا مورد علاقه شدید انسانها واقع شده است . علاقه به مال منشا تحرک اجتماعی و گرداننده چرخهای اقتصادی است . علاقه به مال آدمی را به تلاش و معاش و تامین زندگی و حفظ شرف انسانی که از وظایف مقدس دینی و عقلی است وادار می کند . اگر این علاقه معتدل و به اندازه صحیح باشد و از حدود مصلحت فردی و اجتماعی تجاوز ننماید در نظر عموم پسندیده و ممدوح است .

اگر علاقه به مال از حد مصلحت تجاوز نماید و به صورت تمایل عصبی در آید و مانند عشق سوزانی در نهاد آدمی مستقر شود و شخص را دلباخته و مجذوب خود سازد ناپسند و مذموم است . چنین علاقه ای می تواند عقل را تیره کند ، دیده دل را نابینا و گوش دل را ناشنوا سازد ، و آدمی را به پرتگاه سقوط و تباهی بکشاند . علاقه شدید به مال ، حجاب عقل می شود ، آدمی را از واقع بینی و درک حقایق باز می دارد .

عاشقان ثروت ، به مکارم اخلاقی و فضائل انسانی توجهی نمی کنند و آنها را میزان شخصیت و بزرگواری نمی دانند ، در نظر آنان مال ، تنها معیار برتری و عظمت و یگانه مقیاس ارزش و احترام اجتماعی است . هرکه ثروت بیشتر و درآمد زیادتر دارد او را بزرگتر و محترمتر می پندارند : بدبختانه عاشقان ثروت، این بیماری روحی را به فرزندان خویش نیز منتقل می کنند و می کوشند آنان را مانند خود بار بیاورند و تمام توجهشان را به درآمدهای مالی و جمع ثروت معطوف دارند و از سایر سرمایه های انسانی غافل و بی نصیب بمانند . عاشقان ثروت اگر تسلیم حب مال شوند و بی قید و شرط از پی هوای دل بروند در معرض بزرگترین خطرات اخلاقی و انسانی قرار می گیرند . اینان برای آنکه به معشوق خویش دست یابند و هرچه بیشتر ثروت گرد آورند باید به عدل و انصاف و حق و فضیلت پشت پا بزنند ، بشر دوستی و تعاون را نادیده انگارند ، و عواطف انسانی را از صفحه ی خاطر بزدایند .


گاهی علاقه شدید به مال و ثروت آنچنان در آدمی اثر می گذارد که بی پروا به هر گناه و ناپاکی دست می زند ، از ارتکاب هیچ جرم و جنایتی ابا نمی کند ، ناروائیها را روا می بیند ، و زشتی ها را زیبا می پندارد .

در طول تاریخ بشر، بسیار اتفاق افتاده است که پول پرستان برای آنکه به مال برسند آدمها کشته اند ، خونها ریخته اند. پرده ها دریده اند. آبروها برده اند ، و زیان های غیر قابل جبرانی ببار آورده اند . 

بدبختانه این قبیل افراد بر اثر حرص و علاقه آتشینی که به مال دارند نخ تنها هرگز سیر نمی شوند بلکه هر قدر ثروتشان افزایش می یابد بیشتر احساس فقر و کمبود می کنند ، آرزو و آمالشان زیادتر می شود و در نتیجه گرسنه تر و حریص تر می گردند ، یک عمر در گرداب بدبختی دست و پا می زنند ، و سرانجام زندگی نکبت بارشان با ناکامی پایان می پذیرد .

عاشقان ثروت به یک نوع بیماری روانی و تمایل عصبی گرفتارند . آنان در این عشق و علاقه از خود اراده ای ندارند بلکه بی اختیار مجذوب گوش روحی خود هستند و این تمایل به جبر در نهادشان فعالیت می کند .

ولی برای آنکه عملا از خطرات آن مصون بمانند، به حقوق دگران تجاوز نکنند و از مسیر حق و عدالت منحرف نشوند لازم است همواره خدا را در نظر داشته باشند و این خواهش سرگش را با نیروی ایمان مهار کنند و تمایل خود را با مقیاس اخلاق و قانون اندازه گیری نمایند و مراقب باشند که در راه به دست آوردن مال از مرزهای روا قدمی فراتر نگذارند ، خود را به گناه و خیانت آلوده نکنند و موجبات بدبختی و سقوط خویش را فراهم نیاورند .

نتیجه آنکه حب مال اگر معتدل و به اندازه باشد در هر مسلک و آئینی پسندیده و ممدوح است . اعتدال در مال دوستی از طرفی آدمی را به تحرک صحیح اقتصادی و تلاش معاش وامی دارد و از تنبلی و بیکارگی می رهاند و از طرف دیگر باعث افراط کاری و بی قیدی نمی شود و شخص را دچار حرص و پلیدی های ناشی از آن نمی نماید و این هر دو زمینه سازگاری و حسن تفاهم خانوادگی و اجتماعی را فراهم می آورد .