گذار از دام گه خاک و به افلاک بر آمدن

[فروغی بسطامی]
مردان خدا پرده پندار دریدند - یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند - هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند - یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند - یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند - قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد - یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم خاکی - بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز - زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی - کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق درآیند به بازار حقیقت - ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است - کاین جامه به اندازه هر کس نبریدند
مرغان نظرباز سبک سیر فروغی - از دام گه خاک بر افلاک پریدند (1)
***
[یزدانپناه عسکری]
لحظه ی اشراقی یا «آن خاص» و گذار از دام گه خاک و به افلاک بر آمدن خواهد بود.*
_______________
1- دیوان فروغی بسطامی، فروغی بسطامی، انتشارات روزنه، 1399 ، غزل 226
* - نک به: لحظه ی اشراقی https://civilica.com/note/2691/
لحظه آن اشراقی اینجا و اینجا https://civilica.com/note/1178/