آینده جنبش های مدنی در جامعه ایران

جنبش های مدنی در ایران، با آن که حامل خواست های بنیادین برای آزادی، عدالت و کرامت انسانی اند، در چرخه ای از تکرار، فرسایش، و فراموشی گرفتار آمده اند. در نگاه نخست، می توان گفت که هر جنبش مدنی در ایران، با شور آغاز می شود و با سکوت پایان می گیرد. اما این سکوت، همیشه نشانه ی شکست نیست؛ گاه نشانه انتظار است، گاه نشانه بازاندیشی، و گاه نشانه زایش پنهان. با این حال، آنچه نقدپذیر است ، نه فقط صرفا سرکوب بیرونی ، بلکه ضعف مفرط در استمرار ، سازماندهی و گفتمان سازی درونی است. بسیاری از جنبش ها، به رغم گستردگی و شجاعت، فاقد پیوندهای عمیق با فلسفه وجودی خود بوده اند. آن ها بیشتر واکنشی بوده اند تا کنشی؛ بیشتر احساسی تا اندیشمندانه و بیشتر پراکنده تا منسجم. در غیاب روایت های فلسفی و تاریخی ریشه دار، جنبش ها به آسانی مصادره، تحریف یا خاموش می شوند. اما پرسش بنیادین این است: آیا جنبش مدنی در ایران محکوم به شکست است؟ پاسخ، در تاریخ نهفته است. هر جنبش، حتی اگر در ظاهر شکست بخورد، در حافظه جمعی رسوب می کند.
در فلسفه، «توجه» صرفا یک کنش روان شناختی نیست؛ بلکه نوعی گشودگی هستی شناسانه است. توجه ، یعنی گشودن امکان بودن دیگری در جهان خویش. از این منظر، پرسش از اینکه آیا به جنبش های مدنی در ایران توجهی شده یا نه، پرسشی ست درباره جایگاه این جنبش ها در ساختار حقیقت، قدرت، و معنا. جنبش های مدنی در ایران—از مشروطه تا جنبش دانشجویی و اعتراضات کارگری —همواره در مرز میان ظهور و اخفا زیسته اند. آن ها لحظاتی از گسست اند؛ گسست از نظم مستقر، از زبان رسمی، از روایت غالب. اما آیا این لحظات، در حافظه جمعی، در ساختار قدرت، و در گفتمان فرهنگی، به رسمیت شناخته شده اند؟ یا صرفا چون امواجی گذرا، در سکوت فرو نشسته اند؟
جنبش های مدنی در ایران، در گروی گذار از لحظه به ساختار است. مقوله توجه ، اگر در نهادهای آموزشی، در زبان رسمی، در هنر و در حافظه تاریخی نهادینه شود، آنگاه جنبش از لحظه ای گذرا به حقیقتی پایدار بدل خواهد شد. این گذار ، نیازمند بازآفرینی زبان است زبانی که بتواند رنج را روایت کند ، مقاومت را معنا دهد، و سوژه را به رسمیت بشناسد. توجه به جنبش های مدنی، نه فقط وظیفه ای اخلاقی، بلکه ضرورتی هستی شناسانه است. زیرا هر جنبش، تلاشی ست برای گشودن امکان های نو در جهان انسانی و بی توجهی ، یعنی انکار امکان ، یعنی بستن درهای معنا.
بنابراین ، نقد سرانجام جنبش های مدنی در ایران، نقدی است بر ساختار، بر روایت، و بر امید. اگر این جنبش ها بتوانند از واکنش به کنش، از احساس به اندیشه، و از پراکندگی به همبستگی گذر کنند، شاید سرانجام شان نه پایان، بلکه آغاز باشد.