قدرت نمایی خداوند در حفظ جان بزرگترین پیامبرش با ضعیف ترین وسیله یعنی تار عنکبوت
بسم الله الرحمن الرحیم
رسول خدا صلی الله علیه وآله ، در نخستین شب ربیع الاول رهسپار غارثور شد ، در مسیر راه به ابوبکر برخورد ، او را نیز همراه خود برده و داخل غار شدند ، مشرکین قریش با استخدام شخصی بنام کرز بن علقمه ، که از رد یابان مجرب عرب بود ، به تعقیب آن حضرت پرداختند و تا در غار ثور ، رد پای آن حضرت را پیدا کردند. وقتی جلو در غار رفتند دیدند ، که در غار با تار عنکبوت تنیده شده و کبوتری نیز در آنجا آشیانه کرده است . کرز با دیدن این منظره گفت : محمد ( صلی الله علیه وآله ) تا اینجا آمده ؛ اما از اینجا یا به آسمان پرواز کرده و یا به زمین فرو رفته است ؛ زیرا اگر به غار می رفت ، تار های عنکبوت پاره و لانه کبوتر خراب می شد.
در اینجا نیز نمونه ای از قدرت نمایی خداوند قادر متعال ، به وضوح مشاهده می شود ، که با تار عنکبوتی که قرآن در توصیف آن در آیه 41 سوره عنکبوت می فرماید:« سست ترین خانه خانه عنکبوت است » بد ترین نقشه ای دشمن رسولش را ، نقش برآب و جان پیامبرش را حفظ نمود .
آری اراده وقدرت خدای سبحان فوق همه اراده ها و قدرت هاست ، اگر خدا بخواهد کسی یا چیزی را حفظ نماید ، عالم و آدم بسیج شوند ، که به او گزندی برسانند ؛ نمی توانند ؛ اما اگر خدا بخواهد کسی یا چیزی نابود شود ؛ هیچ کسی دیگرتوان حفظ و نگهداری آن را ، ندارد.
رسول خدا صلی الله علیه وآله ، سه شبانه روز در غار ثور بود و امیرالمومنین علی علیه السلام برای او نان و آب می برد و همچنین زاد و راحله برای هجرت به مدینه را ، برای آن حضرت آماده کرد و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله ، در شب چهارم ربیع الاول ، همراه ابوبکر و دو نفر دیگر به سوی مدینه حرکت کردند.
وقتی مشرکین قریش از دست یافتن به رسول خدا صلی الله علیه وآله ، شخصا نا امید شدند ، اعلام کردند ، هر کس محمد (صلی الله علیه وآله) را بیابد ، صد شتر سرخ مو برای او جایزه داده می شود. شخصی بنام سراقه بن مالک برای بدست آوردن جایزه ، سوار براسب شده وآن حضرت را تعقیب کرد ، هنگامی که به ایشان نزدیک شد ، حضرت فرمود :« اللهم اکفنی شر سراقه بما شئت ، خدایا شر سراقه را هرطور می خواهی از ما دفع کن »(الکافی ، ج8 ، ص263 ) در این هنگام بود که دست وپای اسب سراقه به زمین فرو رفت و ایستاد ، او صدا زد ای پسر ابو قحافه( ابوبکر) به همفسرت بگو تا از خدا بخواهد اسبم رها شود ، پیامبراکرم صلی الله علیه وآله دعا کرد و دست و پای اسبش رها شد ، وقتی به مکه بازگشت و داستان خودرا برای مشرکین قریش گفت ، آنان گفتند دروغ می گویی و ابوجهل بیشتر ازهمه اورا تکذیب کرد.
سراقه به ابوجهل گفت : به خدا سوگند اگر هنگامی که دست و پای اسب من فرو رفت تو هم تماشا می کردی ، دانسته بودی که و شک نداشتی که محمد(صلی الله علیه وآله ) فرستاده خداست و معجزه اورا نمی توان پوشیده داشت. ربیع الابرار ، ج2 ، ص91 .
آری ، وقتی جهل و تعصب چشم وگوشی کسی را کور وکر نماید ، نه تنها حقایق و معجزات بندگان محبوب خدای سبحان را ، نمی بیند و سخن حق را نمی شنود ؛ بلکه با جهل و تعصب واتهامات نا جوانمردانه ، به تهمت زنی و تکذیب می پردازد.