«از عشق تا کابوس: نگاهی به هشت داستان هفت ناخدا»

1 شهریور 1404 - خواندن 3 دقیقه - 41 بازدید

کتاب هفت ناخدا، مجموعه ای تشکیل شده از هشت داستان، به قلم شهریار مندنی پور است. در این اثر، می توان در هر یک از داستان ها سبک و شیوه ی خاصی از نوشتن را دید و تجربه کرد. یعنی در قسمت هایی از کتاب می توان با روایت هایی وهم گونه، تصاویری نو و عجیب روبرو شد و در قسمت های دیگر با جمله ها و ترکیبات نرم و احساسی یا به عبارتی شعرگون مواجه بود، که دارای بازی های زبانی و نثر کهن مآب تاریخی است.

اما شاید عنوان مشترکی که می توان به هر یک از هشت داستان هفت ناخدا داد، این باشد که: آشفتگی و به هم ریختگی در سطر به سطر روایات و شخصیت ها برجسته است، و به نوعی معرف سبک و رفتار آنهاست. چون بالاخره در میان عاشقانه های آرامشان، خود را با هنجارهای زائد انسان اجتماعی، همچون ریا، دروغ و خیانت روبرو می بینند و سپس دچار کابوس های خودساخته می شوند. مخمصه ای که هر روز در خیال یا واقعیت با آن دست و پنجه نرم می کنند، و نمی دانند که آیا راه خروجی از آن دارند یا اینکه نه، واقعا معنای زندگیشان همین بیهودگی و دربدری ست. کابوس های تلخی که به عمیق ترین خلاهای روحی آنها نفوذ کرده، رفته رفته عشق را در وجودشان می کشد و با دست هایی نادیده، شک را از ناخودآگاهشان بیرون می ریزد و نهایتا نفرت را میان دو یا چند نفر به ارمغان می آورد.

اما جدا از این، مسئله ای که شاید در این کتاب مخاطب را بیش از پیش آزار دهد، و او را به فکر کردن در این باره عمیق تر کند، این باشد که: زیبایی که مقابل من و در اطراف من وجود دارد، از جنس سلطه و قدرت است؛ یعنی توهم پذیرفته شدن یا نشدن از طرف غریبه یا آشنا. طوری که این زیبایی به جای موهبت عشق، طمع و حرص انگیزی را برای من به دنبال دارد. زیبایی که امن و روشن نیست، ابهام دارد، و همانند چیزهایی که در ذهن شخصی و یک طرفه مان ساخته بودیم نیست؛ تاوان داشت و هزینه آن گزاف، طوری که بالاخره از یک جایی به بعد جا می زنیم و حواسمان پرت می شود و از دستش می دهیم، گویا به اجبار نزدیک ما شده بود و در واقعیت لیاقتش را نداشتیم. اما چه زخم و تلخی هایی قرار است از آن به یادگار داشته باشیم.

و در نهایت، هفت ناخدا بیش از آنکه مجموعه ای درباره عشق و زیبایی باشد، روایتی از شکست و فرسودگی انسان معاصر است؛ انسانی که در جدال دائمی با خویشتن و دیگری، هر بار به مرز کابوس و بیهودگی رانده می شود، و در دل این آشفتگی، تنها بازتابی از زخم های پنهان و درمان ناپذیر خویش را می یابد.


✍️امیرمحمد جودی ثمرین

دانشگاه محقق اردبیلی