«از عشق تا کابوس: نگاهی به هشت داستان هفت ناخدا»
کتاب هفت ناخدا، مجموعه ای تشکیل شده از هشت داستان، به قلم شهریار مندنی پور است. در این اثر، می توان در هر یک از داستان ها سبک و شیوه ی خاصی از نوشتن را دید و تجربه کرد. یعنی در قسمت هایی از کتاب می توان با روایت هایی وهم گونه، تصاویری نو و عجیب روبرو شد و در قسمت های دیگر با جمله ها و ترکیبات نرم و احساسی یا به عبارتی شعرگون مواجه بود، که دارای بازی های زبانی و نثر کهن مآب تاریخی است.
اما شاید عنوان مشترکی که می توان به هر یک از هشت داستان هفت ناخدا داد، این باشد که: آشفتگی و به هم ریختگی در سطر به سطر روایات و شخصیت ها برجسته است، و به نوعی معرف سبک و رفتار آنهاست. چون بالاخره در میان عاشقانه های آرامشان، خود را با هنجارهای زائد انسان اجتماعی، همچون ریا، دروغ و خیانت روبرو می بینند و سپس دچار کابوس های خودساخته می شوند. مخمصه ای که هر روز در خیال یا واقعیت با آن دست و پنجه نرم می کنند، و نمی دانند که آیا راه خروجی از آن دارند یا اینکه نه، واقعا معنای زندگیشان همین بیهودگی و دربدری ست. کابوس های تلخی که به عمیق ترین خلاهای روحی آنها نفوذ کرده، رفته رفته عشق را در وجودشان می کشد و با دست هایی نادیده، شک را از ناخودآگاهشان بیرون می ریزد و نهایتا نفرت را میان دو یا چند نفر به ارمغان می آورد.
اما جدا از این، مسئله ای که شاید در این کتاب مخاطب را بیش از پیش آزار دهد، و او را به فکر کردن در این باره عمیق تر کند، این باشد که: زیبایی که مقابل من و در اطراف من وجود دارد، از جنس سلطه و قدرت است؛ یعنی توهم پذیرفته شدن یا نشدن از طرف غریبه یا آشنا. طوری که این زیبایی به جای موهبت عشق، طمع و حرص انگیزی را برای من به دنبال دارد. زیبایی که امن و روشن نیست، ابهام دارد، و همانند چیزهایی که در ذهن شخصی و یک طرفه مان ساخته بودیم نیست؛ تاوان داشت و هزینه آن گزاف، طوری که بالاخره از یک جایی به بعد جا می زنیم و حواسمان پرت می شود و از دستش می دهیم، گویا به اجبار نزدیک ما شده بود و در واقعیت لیاقتش را نداشتیم. اما چه زخم و تلخی هایی قرار است از آن به یادگار داشته باشیم.
و در نهایت، هفت ناخدا بیش از آنکه مجموعه ای درباره عشق و زیبایی باشد، روایتی از شکست و فرسودگی انسان معاصر است؛ انسانی که در جدال دائمی با خویشتن و دیگری، هر بار به مرز کابوس و بیهودگی رانده می شود، و در دل این آشفتگی، تنها بازتابی از زخم های پنهان و درمان ناپذیر خویش را می یابد.
✍️امیرمحمد جودی ثمرین