درک و نظام عقاید انسان

[آنه ماری شیمل]
تنها تعداد معدودی از افراد بشر برای پا بر جا ساختن مجدد مقام عالی سابق خود می کوشند، یا حتی از آن آگاهند. بیشترین شارحان مولوی، این عقاید راجع به مرتبه ی عالی بشر را از رشته افکار و عقایدی، که به شکل فلسفه و عرفان ابن عربی منظم و مدون شده، استنتاج کرده اند: بازگشت انسان به اصل خود، ترقی و تکامل انسان کامل یعنی هدف نهایی آفرینش است. (1)
***
[محیی الدین ابن عربی]
موطن ازل، مقام «الست بربکم – اعراف 172» است که ما از آنجا جدا شدیم. (2)
کاش می دانستم: آیا با افکارشان - هنگامی که خداوند بر خودشان در «قبضه ی ذریه ی فرزندان آدم» گواهشان گرفت - «بلی!» را گفتند؟ به خدا سوگند که به افکارشان نبود، بلکه گواه گرفتن او از آنان، عنایتی بود که ایشان را از پشتشان (بیرون کشیده) و گواه گرفت، ولی چون در معرفت الهی به گواه گرفتن از قوای مفکره شان پرداختند، هیچ وقت در معرفت الهی بر یک حکم اتفاق و اتحاد پیدا نکردند و هر طایفه و گروهی به سویی و اعتقادی رفت و درباره ی حضرت الهی «احمی – بلند سرادق» سخن بسیار گشت و بر ساحتش جرئت و جسارت ورزیدند، و تمام این ها آن امتحانی بود که گفتیم خداوند فکر را در انسان آفرید. (3)
***
[یزدانپناه عسکری]
وقتی که انسان در مقام و موضع و موطن ازل که فهم مستقیم و بدون فکر و تحلیل منطقی است، قصد تحلیل نحوه ی کارکرد «معرفت موطن ازل» کرد، به دلیل عدم توانایی تحلیل منطقی در آن جایگاه معرفتی، حضرت الهی، تعقل قلب را از آن موضع با گواه «بلی» بیرون کشیده و در جایگاه تحلیل منطقی برد. و الآن در ضعیف ترین سراپرده مواضع پیوند با حضرت الهی هستیم. فقط فکر و منطق انسان نمی تواند راهگشای درک فلسفه خلقت باشد، چون که رشته افکار هر بار به نظام عقاید بر می گردد.
______________
1 –شکوه شمس ، سیری در آثار و افکار مولانا جلال الدین رومی ، آنه ماری شیمل ، با مقدمه استاد سید جلال الدین آشتیانی ، مترجم حسن لاهوتی –تهران : علمی و فرهنگی 1386 صفحه 355
2 - ترجمه رساله الانوار و رساله ای به امام رازی، محیی الدین ابن عربی ، نجیب مایل هروی – تهران : مولی 1385 صفحه 5
3 - فتوحات مکیه جلد دوم ، شیخ محی الدین ابن عربی ، ترجمه ، تعلیق ، محمد خواجوی- تهران : انتشارات مولی، 1383 صفحه 102
- (380) یا لیت شعری! هل بافکارهم" قالوا: بلی!" حین اشهدهم (الحق) علی انفسهم فی" قبضه الذریه" من ظهر آدم؟ لا، و الله! بل عنایه (من الله) اشهاده ایاهم ذلک، عند اخذه ایاهم عنهم من ظهورهم. و (لکن) لما رجعوا الی الاخذ عن قواهم المفکره فی معرفه الله، لم یجتمعوا قط علی حکم واحد فی معرفه الله، و ذهبت کل طائفه الی مذهب. و کثرت القاله فی الجناب الالهی الاحمی. و اجترءوا (ای اصحاب الفکر، الآخذون عن افکارهم لا عن الله) غایه الجراه علی الله.- و هذا کله من الابتلاء الذی ذکرناه، من خلقه (- تعالی!-) الفکر فی الانسان. (محیی الدین بن عربی، الفتوحات المکیه(عثمان یحیی)، 14جلد، دار احیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1994 م. ج2 ؛ ص254 و 255)