تحلیل نظریه دریافت (Reception Theory) در مطالعات هنر

22 مرداد 1404 - خواندن 3 دقیقه - 139 بازدید




دانشگاه پیام نور (همه مراکز) 


نظریه دریافت ، یکی از مهم ترین رویکردهای معاصر در نقد هنری و ادبی است که تمرکز خود را از اثر و خالق آن به مخاطب و فرایند دریافت معنا منتقل می کند. این نظریه، به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم، با آثار هانس روبرت یاوس و ولفگانگ آیزر در مکتب کنستانس آلمان شکل گرفت و تاثیر عمیقی بر مطالعات زیبایی شناسی، هرمنوتیک و نقد هنری گذاشت. دریافت نظریه دریافت در واکنش به نقدهای ساختارگرایانه و فرمالیستی شکل گرفت که اثر هنری را مستقل از مخاطب تحلیل می کردند. یاوس و آیزر با تاکید بر نقش خواننده یا بیننده، هنر را فرایندی پویا و وابسته به تجربه ی فردی و اجتماعی مخاطب دانستند. در نظریه دریافت با مفهوم افق انتظار (Horizon of Expectations) مواجه میشویم . یاوس معتقد بود مخاطب با مجموعه ای از انتظارات ذهنی، فرهنگی و تاریخی به اثر هنری نزدیک می شود و این افق در طول زمان تغییر می کند. آیزر مفهوم «خواننده ضمنی (Implied Reader)» را مطرح کرد؛ مخاطبی فرضی که اثر هنری برای او طراحی شده و مسیر دریافت معنا را هدایت می کند. فاصله زیبایی شناختی مفهوم دیگری بود که بمنظور فاصله میان افق انتظار مخاطب و ویژگی های اثر هنری که باعث تامل، نقد یا تحول در درک مخاطب می شود. کاربرد نظریه دریافت در مطالعات هنر و در مقوله های ذیل ملموس است:

|*- نقاشی و هنرهای تجسمی: مخاطب با پیش زمینه های فرهنگی و روانی خود، معناهای متفاوتی از یک تصویر استخراج می کند. *-سینما و هنرهای رسانه ای: دریافت زمان، روایت و شخصیت ها در سینما از منظر نظریه دریافت قابل تحلیل است. *-ادبیات و شعر: خوانش های متفاوت از یک متن ادبی در دوره های مختلف، نمونه ای از تغییر افق انتظار مخاطبان است. *- هنر تعاملی و دیجیتال: مخاطب نه تنها دریافت کننده بلکه مشارکت کننده در خلق معناست، که نظریه دریافت را به سطحی جدید می برد. 

برخی منتقدان معتقدند تمرکز بیش از حد بر مخاطب ممکن است به نسبی گرایی افراطی منجر شود. نظریه دریافت گاهی از تحلیل ساختار اثر هنری غافل می شود و تنها بر تجربه فردی تاکید دارد. 

 در هنرهای جمعی یا آیینی، نقش مخاطب پیچیده تر از مدل های فردی نظریه دریافت است. نظریه دریافت با تمرکز بر مخاطب، افق های جدیدی در نقد و تحلیل آثار هنری گشوده است. این رویکرد، هنر را نه تنها به عنوان محصولی زیباشناختی بلکه به عنوان تجربه ای انسانی و اجتماعی بررسی می کند. در عصر دیجیتال و رسانه های نوین، اهمیت این نظریه بیش از پیش آشکار شده و می تواند ابزار موثری برای فهم تعامل میان هنر و جامعه باشد.