انسان حاکم بر تمامیت خویش

3 مرداد 1404 - خواندن 2 دقیقه - 50 بازدید



[مولانا]

منطق الطیران خاقانی صداست - منطق الطیر سلیمانی کجاست

تو چه دانی بانگ مرغان را همی - چون ندیده ستی سلیمان را دمی

پر آن مرغی که بانگش مطرب است - از برون مشرق است و مغرب است

هر یک آهنگش ز کرسی تا ثری است - وز ثری تا عرش در کر و فری است

مرغ کاو بی این سلیمان می رود - عاشق ظلمت چو خفاشی بود

با سلیمان خو کن ای خفاش رد - تا که در ظلمت نمانی تا ابد

یک گزی ره که بدان سو می روی - همچو گز قطب مساحت می شوی

و انکه لنگ و لوک آن سو می جهی - از همه لنگی و لوکی می رهی (1)

[سهراب سپهری ]

برخورد خیمه زنیم ، سایبان آرامش ما ، ماییم./ چون جویبار، آیینه روان باشیم : به درخت، درخت را پاسخ دهیم./ و دو کران خود را هر لحظه بیافرینیم، هر لحظه رها سازیم./ برویم ، برویم، و بیکرانی را زمزمه کنیم. (2)

***

[یزدانپناه عسکری]

بینش منطقی، بخشی کوچک و یک هشتم توانمندی و تمامیت انسان است. تمامیت هستی و طبیعت آدمی به اراده، طیران سلیمانی و فریبایی و شگفتی است. « و لا تشتروا بعهد الله ثمنا قلیلا انما عند الله هو خیر لکم ان کنتم تعلمون - النحل/ 95 »

______________

1 - مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی)، مثنوی معنوی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی - تهران، چاپ: اول، 1373. ص299

2 - هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385. ص 174