بنیاد تاریخ و شدت ادراک انسان

1 مرداد 1404 - خواندن 3 دقیقه - 16 بازدید



[غلامحسین ابراهیمی دینانی]

هگل با طریق دیالکتیکی خود می کوشد به آنچه وحدت میان فکر و وجود خوانده می شود تحقق بخشد و شکاف و فاصله میان عاقل و معقول یا سوژه و ابژه را از میان بردارد. این فیلسوف بزرگ آلمانی چنین می گوید که :

ما از طریق فراخواندن «غیر» و «جز - خود»، در آگاهی خود را متناهی می سازیم، آنگاه در علم به آن غیر یا جز – خود، خویشتن را از حد و تناهی عبور می دهیم و در این گذشت و ارتفاع به خود بودگی تازه ای دست می یابیم، که حقیقت دو حد انتزاعی پیشین می باشد، یعنی حاصل حقیقت خود متناهی از یک سو، و غیر یا جز خود حاضر در آگاهی از دیگر سو است. (1)

به طور کلی می توان گفت در نظر هگل بنیاد تاریخ در طبیعت نیست، بلکه اساس تاریخ را باید در امر الهی جستجو کرد و یا در آزادی انسانی که آن آزادی از ناحیه آگاهی به آزادی بر می آید. البته می توان بر سخن هگل افزود که آزادی انسانی که از ناحیه آگاهی به آزادی سرچشمه می گیرد نیز به امر الهی باز می گردد، زیرا آگاهی از سنخ عالم ماده نیست و از عالم امر سرچشمه می گیرد؛ عالم امر نیز از شئون الهی شناخته می شود.(2)

***

[یزدانپناه عسکری]

دنیا هوشمند و خودآگاه است، منظور جامع جمیع اسما بودن حق تعالی است که عصاره آگاهی است. جوهر غایی اسماء حق زمان است، هرچه که اتفاق می افتد در نتیجه ادراک انسان از اسماء حق است. پس هیچ چیز هدر نمی رود. و تمام اتفاق افتاده ها در عظمت لایتناهی حق است. «آزادی انسانی که آن آزادی از ناحیه آگاهی به آزادی بر می آید»، ادراک با تمرکز اراده خواهد بود. که ورای آگاهی عادی رخ می دهد و منطق خود را دارد نه منطق خطی آگاهی عادی .

_______________

1 – به نقل از کتاب هگل و فلسفه مدرن، نوشته علی مرادخانی، نشر مهر نیوشا، 1384 ، ص 115

2 - فلسفه و ساحت سخن، غلامحسین ابراهیمی دینانی، تهران: هرمس، 1390 چاپ دوم ، صفحه 427 ، 428