مددکاری اجتماعی در زمان جنگ: اولین گام حیاتی و رویکردهای جامع

7 تیر 1404 - خواندن 27 دقیقه - 52 بازدید

مددکاری اجتماعی در زمان جنگ: اولین گام حیاتی و رویکردهای جامع

پژوهشگر: دکتر جواد طلسچی یکتا «بنیانگذار رسانه تاب آوری ایران»

مقدمه: تعریف مددکاری اجتماعی زمان جنگ و اهمیت آن

مددکاری اجتماعی در زمان جنگ یک حوزه حیاتی و پیچیده است که فراتر از چارچوب های سنتی کمک رسانی در زمان صلح عمل می کند. این حرفه به طور مستقیم با نیازهای تشدید شده و مشکلات پیچیده افراد و جوامع درگیر در منازعات مسلحانه سروکار دارد.۱ نقش مددکاران اجتماعی در این محیط ها شامل رسیدگی به نیازهای اولیه، حمایت از حقوق شهروندانی که ممکن است در طول جنگ تغییر کرده باشند، و بازسازی سیستم های حمایتی جامعه محور می شود.۱ مددکاران اجتماعی فعالانه در تحقق حقوقی که ممکن است در طول جنگ تغییر کرده باشند، مداخله می کنند و همچنین سیستم های حمایتی سنتی و جامعه محور را احیا می نمایند. این اقدامات نه تنها شامل حمایت از خانواده ها و افراد در سطح خرد می شود، بلکه به تقویت سیستم های غیررسمی حمایت اجتماعی در سطح میانی جامعه و حتی سیستم های نهادینه شده در سطح کلان نیز می پردازد.۱

برخلاف تصور رایج که مددکاری اجتماعی را حرفه ای با تمرکز محلی می داند، در زمان جنگ، این حرفه باید مسائل با دامنه جهانی را نیز در نظر بگیرد، چرا که مشکلات محلی مانند فقر تحت تاثیر عوامل جهانی قرار می گیرند.۲ این دیدگاه گسترده، مددکاران اجتماعی را قادر می سازد تا ریشه های عمیق تر مشکلات را درک کرده و به راه حل های پایدارتری دست یابند. هدف نهایی مددکاری اجتماعی در این زمینه، کمک به ایجاد یک نظم جهانی است که منابع تنش و خشونت مسلحانه را از بین ببرد و به رفع نیازهای اساسی انسان، دستیابی به عدالت و حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات کمک کند.۲ این رویکرد، مددکاری اجتماعی را به یک نیروی فعال در جهت صلح و ثبات جهانی تبدیل می کند.

این گزارش به بررسی جامع مددکاری اجتماعی در زمان جنگ می پردازد و بر شناسایی و تشریح “اولین گام حیاتی” در این زمینه تاکید دارد. این گام اولیه، پایه و اساس هرگونه مداخله موثر و اخلاقی در محیط های جنگی است. در ادامه، به تفصیل به چالش های منحصر به فرد، چارچوب های اخلاقی، رویکردهای نظری، پروتکل های ایمنی و درس های آموخته شده از تاریخ خواهیم پرداخت تا تصویری جامع از این حوزه حیاتی ارائه دهیم.

درک اینکه مددکاری اجتماعی در زمان جنگ صرفا یک “واکنش” به بحران نیست، بلکه یک “مداخله تخصصی و پویا” است، از اهمیت بالایی برخوردار است. این حرفه نیازمند درک عمیق از پویایی های درگیری، تغییرات حقوقی، و ظرفیت های جامعه محور است. مددکاری اجتماعی در جنگ، به دلیل ماهیت پیچیده نیازها، تغییرات مداوم در حقوق افراد و جوامع، و دامنه گسترده مشکلات از سطح محلی تا جهانی، نمی تواند صرفا به عنوان یک فعالیت خیریه یا واکنشی منفعلانه عمل کند. این حوزه فراتر از پاسخ به نیازهای فردی است و شامل تلاش برای تغییرات سیستمی و ساختاری نیز می شود. این پویایی و ظرفیت برای توسعه، مددکاری اجتماعی زمان جنگ را به یک حوزه مداخله استراتژیک و حیاتی تبدیل می کند که نه تنها به رنج های فوری پاسخ می دهد، بلکه به دنبال ایجاد تغییرات پایدار و عمیق تر در نظم اجتماعی و حقوقی است. این دوره از درگیری ها، در واقع، فرصت هایی را برای توسعه حرفه ای مددکاران اجتماعی فراهم می آورد و به آن ها امکان می دهد تا استراتژی های نوآورانه ای را برای مقاومت سازنده در برابر محرومیت های نهادی به کار گیرند.۱

بخش اول: درک محیط جنگی و چالش های مددکاری اجتماعی

ویژگی های مناطق جنگی و تاثیر آن بر نیازهای انسانی

مناطق جنگی با مجموعه ای خاص از نهادها و انتظارات تعریف می شوند که بر رفتار غیرنظامیان و مبارزان تاثیر می گذارند و به آن “نظم اجتماعی زمان جنگ” گفته می شود.۳ این نظم می تواند بر اساس وجود یک “قرارداد اجتماعی” ضمنی بین گروه مسلح و ساکنان محلی متفاوت باشد. حتی اگر این قرارداد لزوما بر رضایت غیرنظامیان تکیه نداشته باشد، وجود قوانین رفتاری روشن و قابل پیش بینی را نشان می دهد که امکان پیش بینی پذیری را فراهم می آورد.۳ در چنین محیطی، تعامل بین مبارزان و بازیگران محلی، از جمله غیرنظامیان، مقامات دولتی و سازمان های غیردولتی، بر نهادهایی که امور غیرنظامی را تنظیم می کنند، تاثیر می گذارد و شکل جدیدی از نظم محلی را ایجاد می کند.۳

درگیری های مسلحانه و بلایای طبیعی نه تنها آسیب های فیزیکی، بلکه رنج های روانی و اجتماعی عمده ای را نیز به همراه دارند که سلامت روان و رفاه طولانی مدت جمعیت های آسیب دیده را تضعیف می کند.۴ این رنج ها شامل غم، ترس، اضطراب، احساس گناه، شرم و ناامیدی است که توانایی افراد برای مقابله را بیش از حد تحت فشار قرار می دهد.۵ ساختارهای اجتماعی جامعه، مانند سیستم های خانواده گسترده و شبکه های غیررسمی، ممکن است در هم بشکنند و مشکلات اجتماعی و روانی را تشدید کنند.۵ علاوه بر این، استرس طولانی مدت می تواند به رشد کودک آسیب برساند و خطر مشکلات جسمی یا روانی را در آینده افزایش دهد.۵

زیرساخت های نامناسب و آسیب دیده مانند جاده ها، بنادر، فرودگاه ها و انبارهای کمتر مجهز، دسترسی به کمک های بشردوستانه را محدود می کنند.۶ این وضعیت، برنامه ریزی حمل و نقل را صرفا بر اساس زیرساخت های محدود موجود، پیچیده می سازد. علاوه بر این، اختلالات ژئوپلیتیکی و سیاسی می توانند مانع از استفاده از مسیرهای تجاری استاندارد برای محموله های بشردوستانه شوند که منجر به تاخیر در تحویل کمک ها و افزایش هزینه های حمل و نقل می گردد.۶ عدم شفافیت و نظارت موثر بر حرکت محموله ها نیز به نوبه خود بر تحویل به موقع کمک ها تاثیر می گذارد و در نهایت به ذینفعان آسیب می رساند.۶ این عوامل، محیطی بسیار چالش برانگیز را برای عملیات های بشردوستانه و مددکاری اجتماعی ایجاد می کنند.مددکاری اجتماعی در زمان جنگ: اولین گام حیاتی و رویکردهای جامع

چالش های منحصر به فرد مددکاران اجتماعی در بحران

مددکاران اجتماعی در مناطق درگیری با چالش های بی سابقه ای روبرو هستند که سلامت روان و توانایی عملیاتی آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد. یکی از مهم ترین این چالش ها، پدیده “واقعیت آسیب زای مشترک” است. این اصطلاح به موقعیت هایی اشاره دارد که مددکاران اجتماعی و مراجعین آن ها “در معرض یا تهدید شرایط آسیب زای مشابه” قرار می گیرند.۱ این بدان معناست که مددکاران در حالی که به دنبال کمک به دیگران هستند، خود نیز از جنگ پریشان می شوند.۱ این وضعیت، حفظ روال کاری را برای آن ها دشوار می سازد و در عین حال از آن ها انتظار می رود که نقش الگو را برای مراجعین خود ایفا کنند.۱ مراقبت از خود حرفه ای برای عملکرد شایسته و اخلاقی مددکاران حیاتی است و به آن ها کمک می کند تا ثبات روانی و فیزیکی لازم برای کمک به نیازمندان را حفظ کنند.۷

این “واقعیت آسیب زای مشترک” نه تنها یک چالش روانی برای مددکاران است، بلکه یک عامل خطر عملیاتی محسوب می شود که مستقیما بر کیفیت و پایداری خدمات مددکاری اجتماعی تاثیر می گذارد. اگر مددکاران خودشان در پریشانی باشند و نتوانند روال کاری خود را حفظ کنند، توانایی آن ها در ارائه خدمات موثر و پایدار به مراجعین کاهش می یابد. این یک تهدید مستقیم برای اثربخشی مداخله بشردوستانه است. بنابراین، سلامت روان و تاب آوری مددکاران نه تنها یک دغدغه اخلاقی و انسانی، بلکه یک ضرورت عملیاتی برای تضمین تداوم و کیفیت خدمات در مناطق جنگی است. سازمان ها و مددکاران باید به طور فعالانه به مدیریت این “واقعیت آسیب زای مشترک” از طریق برنامه های مراقبت از خود، حمایت روان شناختی و نظارت مناسب بپردازند تا از فرسودگی شغلی جلوگیری کرده و توانایی ارائه خدمات را حفظ کنند.

علاوه بر چالش های شخصی، مددکاران اجتماعی با موانع حقوقی و عملی در دسترسی به خدمات نیز روبرو هستند. جنگ منجر به تغییرات زیادی در نحوه پاسخگویی سیستم تامین اجتماعی به نیازهای موجود و تشدید شده می شود، که اغلب منجر به عدم تحقق حقوق و کمک های مالی ناکافی می گردد.۱ به عنوان مثال، در برخی مناطق، افراد ممکن است در مورد حقوق خود در زمینه مرخصی اجباری بدون حقوق یا کاهش دستمزد به دلیل شرایط جنگی، اطلاعات نادرستی داشته باشند.۱ این وضعیت، مددکاران را مجبور می کند تا با آگاهی از تغییرات، در موارد فردی مداخله مستقیم داشته باشند و با سازمان های دیگر برای اطمینان از عدم تضییع حقوق همکاری کنند.۱ همچنین، درگیری های آشکار و پنهان بین مددکاران از طرفین متخاصم و چالش های همکاری ناشی از درگیری، محیط کاری را پیچیده تر می سازد.۱




این چالش های مربوط به تغییر حقوق و موانع همکاری، نشان دهنده لزوم رویکردی “سیستمی” و “پشتیبانی از حقوق” در مددکاری اجتماعی زمان جنگ است، نه صرفا مداخله فردی. این مشکلات نشان می دهد که ریشه های نیازها صرفا فردی نیستند، بلکه سیستمی و ساختاری هستند و مداخله صرفا در سطح فردی برای حل این مشکلات کافی نیست. بنابراین، مددکاران باید استراتژی های مداخله مستقیم برای تحقق حقوق (حتی اگر تغییر کرده باشند) و همچنین استراتژی های نوآورانه مانند احیای سیستم های حمایتی جامعه محور را به کار گیرند.۱ این رویکرد نیازمند درک نظریه سیستم ها است که به بررسی تمام عوامل موثر بر رفتار و انتخاب های مراجع در یک محیط پیچیده می پردازد.۱۱ این نشان می دهد که مددکاری اجتماعی در جنگ باید از سطح خرد (فردی) به سطح کلان (سیستمی و جامعه محور) گسترش یابد تا ریشه های مشکلات را هدف قرار دهد و تغییرات پایدار ایجاد کند.

بخش دوم: اولین گام حیاتی: ارزیابی فوری و تامین نیازهای اولیه

اولین گام حیاتی در مددکاری اجتماعی زمان جنگ، انجام یک ارزیابی فوری و جامع از نیازها است. این ارزیابی باید چندبخشی باشد و با همکاری ذینفعان مختلف (از جمله سازمان های بشردوستانه، سازمان های غیردولتی، و مقامات دولتی) انجام شود تا درک مشترکی از وضعیت ایجاد شود و برنامه ریزی پاسخ فوری را آگاه کند.۱۲ این ارزیابی باید بر اساس نیاز باشد و مکانیسم های مقابله محلی ایمن را ارتقا دهد.۱۲ هدف این ارزیابی، شناسایی علل ریشه ای خطر و آسیب پذیری، میزان گستردگی مشکل، نحوه مقابله جوامع میزبان، و گروه های آسیب پذیر در معرض خطر است.۱۲ این فرآیند باید شامل بررسی داده های ثانویه موجود و در صورت لزوم، جمع آوری داده های اولیه از طریق مصاحبه با اطلاع رسانان کلیدی و گروه های متمرکز باشد.۱۲

دو مدل اصلی برای انجام این ارزیابی ها در شرایط اضطراری وجود دارد: مدل RAPID برای کمک های اولیه روان شناختی و ارزیابی نیازها در شرایط اضطراری پناهندگان (NARE) توسط UNHCR.

مدل RAPID (Rapport/Reflective/Active Listening, Assessment, Prioritization, Intervention, Disposition) ابزاری حیاتی برای ارائه کمک های اولیه روان شناختی (PFA) در زمان بحران است.۸ مرحله “ارزیابی” در این مدل، بر اساس روایت بازمانده و سوالات خاص در مورد جزئیات رویداد و واکنش های او است، نه یک ارزیابی بالینی؛ این یک ارزیابی مبتنی بر عقل سلیم است که به بازمانده اجازه می دهد آنچه را اتفاق افتاده و واکنش هایش را توضیح دهد.۸ این مدل بر ایجاد رابطه اعتماد، گوش دادن فعال، اولویت بندی مراقبت های فوری، ارائه حمایت و آرامش، و در نهایت تعیین پیگیری مناسب و ارجاع به منابع تاکید دارد.۸

ارزیابی نیازها در شرایط اضطراری پناهندگان (NARE) توسط UNHCR یک رویکرد ارزیابی سریع چندبخشی در سطح جامعه است که توسط UNHCR طراحی شده تا به عملیات ها در ارزیابی مشترک نیازهای برآورده نشده و نگرانی های اصلی پناهندگان، جوامع میزبان و سایر افراد آواره کمک کند. هدف آن اطلاع رسانی به برنامه ریزی پاسخ فوری است.۱۲ مراحل NARE شامل شناسایی ذینفعان کلیدی و ترتیبات هماهنگی، تعیین اهداف و تصمیمات نیازمند اطلاعات ارزیابی، جزئیات نیازهای اطلاعاتی در یک برنامه تحلیل داده، تعریف سطح اندازه گیری (جامعه محور)، تعریف بازه زمانی، انجام بررسی داده های ثانویه، تصمیم گیری در مورد جمع آوری داده های اولیه، طراحی و آزمایش فرم ها، آموزش تیم، جمع آوری، تحلیل و انتشار اطلاعات، و آغاز پایش است.۱۲

انتخاب بین مدل های ارزیابی مانند RAPID و NARE به مقیاس و نوع بحران بستگی دارد. RAPID بیشتر برای مداخله فردی در لحظه بحران و کاهش پریشانی حاد مناسب است، در حالی که NARE یک رویکرد سیستمی و جامعه محور برای برنامه ریزی گسترده تر و پاسخ های اضطراری در مقیاس بزرگ است. این نشان دهنده نیاز به انعطاف پذیری و تطبیق ابزارها با شرایط خاص است. این دو مدل، اگرچه هر دو شامل “ارزیابی” هستند، اما در مقیاس، هدف و نوع اطلاعات جمع آوری شده متفاوت عمل می کنند. RAPID برای مداخله در نقطه تماس و کاهش پریشانی فوری است، در حالی که NARE برای درک جامع تر نیازهای جمعیتی و تخصیص منابع درازمدت تر است. بنابراین، “اولین گام حیاتی” در مددکاری اجتماعی زمان جنگ شامل یک رویکرد دوگانه است: انجام سریع ارزیابی های فردی (مانند RAPID) برای رسیدگی به نیازهای فوری و پریشانی حاد، و همزمان آغاز فرآیند ارزیابی گسترده تر و سیستمی (مانند NARE) برای درک تصویر بزرگ تر، شناسایی آسیب پذیری های ریشه ای و برنامه ریزی استراتژیک منابع. این نشان می دهد که ارزیابی اولیه باید هم عمق فردی و هم گستره جامعه محور را پوشش دهد.

اولویت بندی نیازهای اساسی: امنیت فیزیکی و نیازهای فیزیولوژیکی

پس از گوش دادن و ارزیابی وضعیت، قبل از اجرای هرگونه مداخله، اولویت بندی یا تریاژ وضعیت برای کمک به بازماندگانی که بیشترین نیاز به کمک را دارند، ضروری است.۸ رسیدگی به نیازهای اولیه پزشکی و فیزیکی، اولین گام است.۸ این اولویت بندی بر اساس اصول سلسله مراتب نیازهای مازلو صورت می گیرد.

نظریه سلسله مراتب نیازهای مازلو بیان می کند که افراد تنها زمانی می توانند به دنبال اهداف بالاتر (مانند عشق، یادگیری، هنر) باشند که نیازهای اساسی تر آن ها (مانند غذا، سرپناه، ایمنی) برآورده شده باشد.۱۱ این سلسله مراتب شامل نیازهای فیزیولوژیکی (مانند هوا، غذا، آب، سرپناه، خواب، سلامت فیزیکی)، نیازهای ایمنی (مانند امنیت فیزیکی، محافظت از آسیب، ثبات اقتصادی، دسترسی به مراقبت های بهداشتی، آزادی از ترس، نظم و ساختار، حمایت های قانونی)، نیازهای عشق و تعلق (مانند روابط صمیمی، دوستی، پیوندهای خانوادگی، عضویت در گروه)، نیازهای احترام (مانند عزت نفس، اعتماد به نفس، شناخت، احترام از دیگران)، و در نهایت نیاز به خودشکوفایی (مانند تحقق پتانسیل شخصی، خلاقیت) است.۱۳

در زمینه بحران های انسانی، این نظریه راهنمایی می کند که اولویت باید با تامین نیازهای پایه مانند آب، غذا، سرپناه، خواب و امنیت فیزیکی باشد.۱۳ عدم تامین این نیازهای پایه، مانع از توانایی افراد برای پرداختن به نیازهای روانی یا اجتماعی بالاتر می شود و می تواند پریشانی را تشدید کند.

سلسله مراتب نیازهای مازلو به عنوان یک چارچوب نظری، مستقیما به جنبه “اولویت بندی” در مدل های عملیاتی مانند RAPID و NARE کمک می کند. این بدان معناست که “اولین گام حیاتی” نه تنها ارزیابی، بلکه ارزیابی با لنز اولویت بندی نیازهای اولیه است. مدل RAPID شامل “اولویت بندی” است که بر رسیدگی به نگرانی های فوری مانند ایمنی و پریشانی حاد تاکید دارد.۸ UNHCR نیز بر ارزیابی نیازهای برآورده نشده برای برنامه ریزی پاسخ فوری تاکید دارد.۱۲ این دو مفهوم به هم مرتبط هستند، زیرا “اولویت بندی” در عمل مددکاری اجتماعی در زمان جنگ باید بر اساس اصول مازلو باشد.

بنابراین، اولین گام حیاتی شامل شناسایی و برآورده کردن فوری نیازهای فیزیولوژیکی (غذا، آب، سرپناه) و ایمنی (امنیت فیزیکی) است، زیرا اینها پیش نیازهای هرگونه مداخله روان شناختی یا اجتماعی موثرتر هستند. این یک رابطه علی و معلولی است: عدم تامین نیازهای پایه، مانع از پیشرفت در سایر سطوح نیازها می شود و پریشانی را تشدید می کند. این امر بر اهمیت هماهنگی با سازمان های لجستیکی برای اطمینان از دسترسی به اقلام ضروری مانند وعده های غذایی آماده، جیره های خشک، مکمل های غذایی، داروهای نجات بخش، کیت های اضطراری، آب تمیز، کیت های بهداشتی و پشه بند تاکید دارد.۶

جدول ۱: اجزای کلیدی مدل RAPID و کاربرد آن در پاسخ اولیه

جزء مدل RAPID

شرح و کاربرد در پاسخ اولیه

R (Rapport/Reflective/Active Listening – ایجاد رابطه/گوش دادن تاملی/فعال)

ایجاد رابطه اعتماد و گوش دادن فعال و همدلانه به روایت بازمانده. هدف ایجاد یک رابطه قابل اعتماد و مفید با فردی است که ممکن است بدترین روز زندگی خود را تجربه می کند. این شامل حضور دلسوزانه و حمایتی است.۸

A (Assessment – ارزیابی)

ارزیابی وضعیت و نیازهای فردی بر اساس روایت بازمانده و سوالات خاص در مورد جزئیات رویداد و واکنش های او. این یک ارزیابی مبتنی بر عقل سلیم است، نه بالینی، و به بازمانده اجازه می دهد آنچه را اتفاق افتاده و واکنش هایش را توضیح دهد.۸

P (Prioritization – اولویت بندی)

اولویت بندی مراقبت و رسیدگی به نگرانی های فوری، مانند ایمنی یا پریشانی حاد. هدف شناسایی فوری ترین نیازها و ایجاد حس ایمنی و ثبات برای فرد است.۸

I (Intervention – مداخله)

ارائه حمایت و آرامش، تشویق به بیان احساسات، و ارائه کمک های عملی. هدف برآورده کردن نیازهای اولیه پزشکی و فیزیکی، کاهش پریشانی روانی حاد و در صورت امکان، بازگرداندن ظرفیت عملکردی حاد است.۸

D (Disposition – تعیین سرنوشت/پیگیری)

تعیین پیگیری مناسب و ارجاع به منابع، مانند دوستان و خانواده، خطوط کمک رسانی، خدمات امدادرسانی بلایا، متخصصان سلامت روان. این شامل اطمینان از دسترسی بازمانده به منبع بعدی است، نه صرفا دادن یک شماره تلفن.۸

این جدول به طور واضح و ساختاریافته، یک مدل عملیاتی برای پاسخ اولیه در بحران ها را نشان می دهد. این امر به خواننده کمک می کند تا “اولین گام حیاتی” را در یک چارچوب عملیاتی مشخص درک کند. این مدل نه تنها بر ارزیابی، بلکه بر مراحل بعدی مانند اولویت بندی و مداخله فوری نیز تاکید دارد که همگی بخشی از پاسخ اولیه هستند و یک رویکرد جامع و گام به گام را ارائه می دهند.مددکاری اجتماعی در زمان جنگ: اولین گام حیاتی و رویکردهای جامع

بخش سوم: حمایت های روان اجتماعی اولیه و اصول اخلاقی

کمک های اولیه روان شناختی (PFA): اصول و کاربردها

کمک های اولیه روان شناختی (PFA) مجموعه ای از مهارت ها و دانش است که برای کمک به افراد در پریشانی استفاده می شود و هدف آن کمک به افراد برای احساس آرامش و توانایی مقابله در موقعیت های دشوار است.۱۰ PFA می تواند در زمان بحران یا مدت ها پس از آن ارائه شود و معمولا شامل مراقبت، توجه، گوش دادن فعال و کمک عملی است.۱۰ این رویکرد به دنبال “توقف خونریزی عاطفی در لحظه” و تامین نیازهای فیزیکی اولیه است تا افراد بتوانند به ثبات اولیه دست یابند.۱۵

اصول PFA بر اساس سه اقدام اساسی “نگاه کنید (Look)، گوش کنید (Listen) و ارتباط برقرار کنید (Link)” ساختار یافته است:

  • Look (نگاه کنید): این اقدام اولیه شامل مشاهده و ارزیابی وضعیت است. هدف آن جمع آوری اطلاعات در مورد آنچه اتفاق افتاده است، شناسایی نیازمندان به کمک، خطرات ایمنی و امنیتی، آسیب های فیزیکی، نیازهای اساسی و عملی فوری (مانند غذا، آب، سرپناه)، و واکنش های عاطفی افراد در پریشانی است.۱۰
  • Listen (گوش کنید): این مرحله به نحوه برقراری ارتباط با فرد در پریشانی از لحظه نزدیک شدن و تعامل اشاره دارد. شامل برقراری ارتباط آرام و همدلانه، گوش دادن فعال (حضور کامل، درک آنچه اتفاق افتاده، آگاهی از احساسات و نیازها)، پذیرش احساسات بدون قضاوت، آرام کردن فرد در پریشانی (صحبت با لحنی آرام و جملات کوتاه، هدایت به تمرینات تنفسی)، پرسیدن در مورد نیازها و نگرانی ها، و کمک به یافتن راه حل برای نیازهای فوری است.۱۰ این مرحله همچنین شامل شناخت زمانی است که فرد نمی خواهد صحبت کند و اجازه دادن به سکوت.۱۰
  • Link (ارتباط برقرار کنید): این اقدام بر اتصال افراد به حمایت ها و منابع لازم تمرکز دارد. شامل کمک به افراد برای دسترسی به اطلاعات (از جمله آموزش روان شناختی برای درک رفتار و احساسات خود)، ارتباط با عزیزان و حمایت اجتماعی، کمک به حل مشکلات عملی (مانند حمل و نقل به خانه)، و دسترسی به خدمات و کمک های تخصصی تر در صورت نیاز (مانند ارجاع به متخصصان سلامت روان، گروه های حمایتی یا خطوط کمک رسانی برای کمک های مداوم) است.۹

PFA یک حضور دلسوزانه و حمایتی است که برای کاهش پریشانی حاد طراحی شده است، اما درمان، تشخیص یا مشاوره حرفه ای نیست.۸ این یک مهارت است که هر کسی می تواند آن را ارائه دهد، نه فقط متخصصان.۱۰

مددکاری اجتماعی در جنگ

حمایت سلامت روان و روان اجتماعی (MHPSS): رویکرد جامع

حمایت سلامت روان و روان اجتماعی (MHPSS) به هر نوع حمایت محلی یا خارجی اشاره دارد که هدف آن محافظت یا ارتقای رفاه روان اجتماعی یا پیشگیری و درمان اختلالات سلامت روان در شرایط اضطراری بشردوستانه است.۵ این رویکرد فراتر از یک بخش خاص است و نیازمند یک رویکرد چندبخشی شامل بهداشت، آموزش و حفاظت (حفاظت جامعه محور، حفاظت از کودک، و خشونت مبتنی بر جنسیت) است.۵

MHPSS در عملیات های اضطراری حیاتی است زیرا جابجایی ناشی از بحران های انسانی، استرس روان شناختی و اجتماعی قابل توجهی را بر افراد، خانواده ها و جوامع وارد می کند.۵ افراد ممکن است قبل یا در طول فرار خود، فجایع را تجربه کرده باشند و شرایط زندگی فعلی، همراه با نگرانی در مورد کسانی که پشت سر گذاشته اند و نگرانی در مورد آینده، می تواند استرس و سختی قابل توجهی را تحمیل کند. این شرایط منجر به افزایش سطح اختلالات سلامت روان و مشکلات روان اجتماعی می شود.۵ از دست دادن و استرس می تواند باعث غم، ترس، اضطراب، احساس گناه، شرم و ناامیدی شود که توانایی افراد برای مقابله را بیش از حد تحت فشار قرار می دهد.۵ ساختارهای جامعه ای که رفاه جامعه را تنظیم می کنند، مانند سیستم های خانواده گسترده و شبکه های غیررسمی، ممکن است در هم بشکنند و مشکلات اجتماعی و روانی را تشدید کنند.۵ بنابراین، MHPSS به عنوان یک بخش ضروری از پاسخ اضطراری در نظر گرفته می شود، نه یک مداخله اختیاری.۵

PFA به عنوان یک مداخله “اولیه و فوری” در MHPSS گسترده تر قرار می گیرد. این بدان معناست که “اولین گام حیاتی” شامل نه تنها تامین نیازهای فیزیکی، بلکه کاهش “خونریزی عاطفی” فوری از طریق PFA است تا زمینه برای حمایت های MHPSS طولانی مدت فراهم شود. PFA برای کمک به افراد در پریشانی حاد و کاهش آن است.۸ هدف آن “توقف خونریزی عاطفی در لحظه” و تامین نیازهای فیزیکی اولیه است.۱۵ MHPSS یک رویکرد جامع تر برای رفاه روان اجتماعی و درمان اختلالات سلامت روان است و به عنوان یک بخش اساسی از پاسخ اضطراری در نظر گرفته می شود.۵ PFA نقطه ورود اولیه به طیف وسیع تر خدمات MHPSS است. PFA به ثبات اولیه کمک می کند، در حالی که MHPSS به دنبال حمایت های پایدارتر و جامع تر برای سلامت روان در طولانی مدت است. بنابراین، اولین گام حیاتی در مددکاری اجتماعی زمان جنگ، شامل یک پاسخ فوری و یکپارچه است که هم نیازهای فیزیکی (مطابق با سلسله مراتب مازلو) و هم نیازهای روانی اولیه (از طریق PFA) را برطرف می کند تا افراد بتوانند به ثبات اولیه دست یابند و برای مداخلات پیچیده تر MHPSS آماده شوند. این یک رابطه سلسله مراتبی و مکمل است که در آن PFA یک پیش نیاز عملیاتی برای اثربخشی برنامه های MHPSS بزرگ تر است.

اصل “آسیب نرساندن” و ملاحظات اخلاقی در عمل

مددکاران اجتماعی باید به ارزش های اصلی حرفه خود از جمله خدمت، عدالت اجتماعی، کرامت و ارزش فرد، اهمیت روابط انسانی، صداقت و شایستگی پایبند باشند.۷ این اصول، ایده آل هایی را تعیین می کنند که همه مددکاران اجتماعی باید به آن پایبند باشند.۷ اصل “آسیب نرساندن” (Non-maleficence) مستلزم آن است که امدادگران پیامدهای منفی احتمالی تصمیمات و اقدامات خود را به دقت در نظر بگیرند.۱۶ این اصل در کنار اصول “احترام به خودمختاری” (honoring the right of individuals to make informed decisions)، “نیکوکاری” (duty to do good) و “عدالت” (fair and equitable manner, without discrimination) چارچوب تصمیم گیری اخلاقی را فراهم می کند.۱۶

در مناطق درگیری، ارزش های فرهنگی، مذهبی یا شخصی امدادگران و جمعیت های آسیب دیده ممکن است با یکدیگر در تضاد باشند، که منجر به تنش های اخلاقی می شود که باید با حساسیت مدیریت شوند.۱۶ این شامل احترام به هنجارها و آداب و رسوم فرهنگی جوامع آسیب دیده است، زیرا عدم رعایت آن می تواند اعتماد و همکاری را تضعیف کند و اثربخشی تلاش های امدادی را کاهش دهد.۱۶

اصول اخلاقی مددکاری اجتماعی و اصول بشردوستانه (انسانیت، بی طرفی، بی غرضی، استقلال) نه تنها راهنمای عمل هستند، بلکه ابزاری برای “پذیرش” و “دسترسی” در مناطق درگیری محسوب می شوند. این بدان معناست که اخلاق در اینجا صرفا یک دغدغه درونی نیست، بلکه یک استراتژی حیاتی برای موفقیت عملیاتی است. اصول بشردوستانه (انسانیت، بی طرفی، بی غرضی، استقلال) برای اقدام بشردوستانه اساسی هستند و توسط قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد تایید شده اند.۱۸ رعایت اصول بشردوستانه دسترسی و پذیرش را تسهیل می کند و به کارکنان بشردوستانه کمک می کند تا کار خود را انجام دهند.۱۹ عدم رعایت این اصول می تواند مانع از دسترسی به مناطق جنگی شود و به امنیت کارکنان بشردوستانه آسیب برساند.۲۱

این نشان می دهد که اصول اخلاقی صرفا یک دستورالعمل درونی نیستند، بلکه یک استراتژی عملی برای موفقیت در محیط های پیچیده و خطرناک هستند. بی طرفی و بی غرضی به ویژه برای کسب اعتماد همه طرفین درگیری و اطمینان از اینکه کمک ها بر اساس نیاز و بدون تبعیض ارائه می شوند، حیاتی است.۱۹ بنابراین، نقض این اصول (مانند جانبداری یا عدم رعایت بی طرفی) می تواند نه تنها به اعتبار مددکار آسیب برساند، بلکه مستقیما دسترسی به جمعیت های نیازمند را مسدود کرده و ایمنی خود مددکاران را به خطر بیندازد.۲۰ این یک رابطه علی و معلولی است: رعایت اصول منجر به افزایش دسترسی و ایمنی می شود؛ در حالی که نقض اصول منجر به کاهش دسترسی و ایمنی می گردد. این امر بر لزوم آموزش مداوم و تقویت قضاوت اخلاقی در مددکاران اجتماعی تاکید دارد، به ویژه در مواجهه با تضادهای ارزشی و موقعیت هایی که قوانین و سیاست های آژانس ممکن است با تعهدات اخلاقی در تضاد باشند.۷

جدول ۲: ارزش های اصلی مددکاری اجتماعی و اصول بشردوستانه در مناطق درگیری

دسته

ارزش/اصل

شرح و کاربرد در مناطق درگیری

ارزش های اصلی مددکاری اجتماعی (NASW) 7

خدمت (Service)

هدف اصلی کمک به افراد نیازمند و حل مشکلات اجتماعی. در زمان جنگ، این به معنای اولویت بندی نیازهای اساسی و ارائه کمک های حیاتی است.

عدالت اجتماعی (Social Justice)

به چالش کشیدن بی عدالتی اجتماعی، به ویژه برای افراد و گروه های آسیب پذیر و تحت ستم. این شامل تلاش برای تضمین دسترسی به اطلاعات، خدمات و منابع مورد نیاز، و برابری فرصت ها برای همه است.۷

کرامت و ارزش فرد (Dignity and Worth of the Person)

احترام به کرامت ذاتی و ارزش هر فرد، ترویج خودتعیین گری مسئولانه اجتماعی. این شامل رفتار دلسوزانه و محترمانه با هر شخص، با توجه به تفاوت های فردی و تنوع فرهنگی و قومی است.۷

اهمیت روابط انسانی (Importance of Human Relationships)

شناخت اهمیت مرکزی روابط انسانی به عنوان وسیله ای برای تغییر. مددکاران افراد را به عنوان شریک در فرآیند کمک رسانی درگیر می کنند و به دنبال تقویت روابط بین افراد و جوامع هستند.۷

صداقت (Integrity)

رفتار قابل اعتماد و مسئولانه، ترویج اقدامات اخلاقی. مددکاران باید همواره از ماموریت، ارزش ها و اصول حرفه آگاه باشند و به شیوه ای سازگار با آن ها عمل کنند.۷

شایستگی (Competence)

تمرین در حوزه های شایستگی و توسعه تخصص حرفه ای. مددکاران به طور مداوم برای افزایش دانش و مهارت های حرفه ای خود تلاش می کنند.۷

اصول بشردوستانه ۱۸

انسانیت (Humanity)

رسیدگی به رنج انسان در هر کجا که یافت می شود، با توجه ویژه به آسیب پذیرترین افراد و حفاظت از زندگی و کرامت. این اصل بر این باور استوار است که همه انسان ها در زمان بحران شایسته احترام و کمک هستند.۱۹

بی طرفی (Neutrality)

عدم جانبداری در درگیری های مسلحانه یا سایر اختلافات. این اصل برای کسب دسترسی به مناطق آسیب دیده و حفظ اعتماد همه طرفین درگیر حیاتی است، زیرا اطمینان می دهد که کمک ها بدون سوگیری ارائه می شوند.۱۹

بی غرضی (Impartiality)

ارائه کمک صرفا بر اساس نیاز، بدون تبعیض بر اساس نژاد، دین، جنسیت، یا وابستگی سیاسی. این تضمین می کند که کمک به کسانی که بیشترین نیاز را دارند، بدون در نظر گرفتن عوامل دیگر، هدایت می شود.۱۹

استقلال (Independence)

خودمختاری اهداف بشردوستانه از اهداف سیاسی، اقتصادی، نظامی یا سایر اهداف. این اصل تضمین می کند که تلاش های امدادی صرفا بر رفع رنج انسانی متمرکز هستند و تحت تاثیر برنامه های خارجی قرار نمی گیرند.۱۹

این جدول مقایسه ای، همپوشانی و تفاوت های ظریف بین اصول اخلاقی حرفه ای مددکاری اجتماعی و اصول حاکم بر اقدامات بشردوستانه را برجسته می کند. این امر برای مددکاران اجتماعی که در محیط های جنگی فعالیت می کنند، ضروری است تا بتوانند تصمیمات اخلاقی پیچیده را با در نظر گرفتن هر دو مجموعه اصول اتخاذ کنند. این جدول به وضوح نشان می دهد که چگونه ارزش های مددکاری اجتماعی با اصول بشردوستانه همسو می شوند و مبنای اخلاقی محکمی برای عمل در بحران ها فراهم می آورند.


مشروح مقاله در مددکاری اجتماعی ایرانیان