عقل سرخ جرم بشریت

[شهاب الدین یحیی سهروردی]
دوستی از دوستان عزیز مرا سوال کرد که مرغان زبان یکدیگر دانند؟ گفتم بلی دانند. گفت ترا از کجا معلوم گشت؟ گفتم در ابتدای حالت چون مصور بحقیقت خواست که بنیت مرا پدید کند مرا در صورت بازی آفرید، و در آن ولایت که من بودم دیگر بازان بودند. ما با یکدیگر سخن گفتیم و شنیدیم و سخن یکدیگر فهم میکردیم. گفت آن گه حال بدین مقام چگونه رسید؟ گفتم روزی صیادان قضا و قدر دام تقدیر باز گسترانیدند و دانه ارادت در آنجا تعبیه کردند و مرا بدین طریق اسیر گردانیدند ، پس از آن ولایت که آشیان ما بود به ولایتی دیگر بردند.
من آن بازم که صیادان عالم - همه وقتی بمن محتاج باشند
شکار من سیه چشم آهوانند - که حکمت چون سرشک از دیده پاشند
بپیش ما ازین الفاظ دورند - بنزد ما ازین معنی تراشند (1)
***
[یزدانپناه عسکری]
همه بازند به استعداد، فقط از باز بودن خود آگاه نیستند به کوچ، کلام وحی از مظاهر حق است که می فرماید: « و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین مما فیه – الکهف/49 » عقل سرخ جرم بشر اسیر در صحرای زندگی است به فراموشی.
________________
1 - شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق)، رسائل شیخ اشراق، 4جلد، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی - تهران، چاپ: دوم، 1375. جلد3 ؛ صفحه 225
- عقل سرخ ، شهاب الدین سهروردی ، به کوشش حسین مفید – تهران : مولی 1387