نگرش جدید مدیریتی و ارائه راه کاری موثر برای حکمرانی خوب
در شرایطی که دولتها دیگر قادر به تامین کالا عمومی نبوده و یا اینکه دخالت بیشتر آنها در بازار گزینه معتبری نیست، راه حلهای مدیریت دولتی نوین جهت کاهش بروکراسی، کاهش هزینه و بالا بردن کارایی مطرح گردید هدف این مقاله روشن کردن ماهیت سبک مدیریتی است که برای ظهور حکومت شبکه ای مناسب است. پارادایم های مدیریت دولتی سنتی و مدیریت عمومی جدید با حاکمیت شبکه ای ناراحت کننده هستند. در مقابل، استدلال می شود که پارادایم مدیریت ارزش عمومی عملکرد خود را در سیستم های گفتگو و مبادله که مشخصه حاکمیت شبکه ای است، قرار می دهد. حکمرانی، فرایندی است که از آن طریق، جوامع یا سازمان ها تصمیم های مهم خود را اتخاذ می کنند. همچنین مشخص می سازند چه کسانی در این فرایند درگیر شوند و چگونه وظیفه خود را به انجام برسانند. در این مقاله به تشریح مفهوم حکمرانی خوب و نقش مدیریت دولتی نوین پرداخته شده است.
حکمرانی خوب" مفهومی است که توسط سازمانهای بین المللی در اواخر دهه ۱۹۸۰ وارد ادبیات توسعه شده و بر اساس معیارهای خاص، حکمرانی را حاصل تعامل و ارتباط متقابل دولت و کنشگران جامعه مدنی (سازمانهای غیردولتی، بخش خصوصی، گروههای ذی نفوذ و رسانه ها) جهت نیل به توسعه در هر کشوری می داند(میدری، 1385)، ظهور حکمرانی شبکه ای، ماهیت یک پاسخ مدیریتی مناسب را مطرح می کند. حکمرانی شبکه ای، همانطور که سایر مشارکت کنندگان در این حجم به وضوح بیان می کنند، از دولت می خواهد که جامعه را از طریق توسعه شبکه های پیچیده و افزایش رویکردهای پایین به بالا برای تصمیم گیری به راه های جدیدی هدایت کند. مفهوم «حکمرانی مطلوب یا حکمرانی خوب» اصولا در منشور سازمان ملل متحد و حقوق بین الملل ایجاد شده و در سایه حمایت های سازمان ملل متحد پرورش یافته است.(یگانگی و بیگی، 1399)، اشکال نهادی تثبیت شده حکمرانی درچالش به نظر می رسد و به نظر می رسد اشکال جدیدی از حکومت در حال ظهور است. حکمرانی شبکه ای چارچوب خاصی از تصمیم گیری جمعی است که با گرایش طیف وسیع تری از شرکت کنندگان به عنوان اعضای قانونی فرآیند تصمیم گیری در زمینه عدم قطعیت و پیچیدگی قابل توجه مشخص می شود. در نهایت، به نظر می رسد که قدرت مدیریت ارزش عمومی بر توانایی آن در اشاره به نیروی انگیزشی است که صرفا به قوانین یا مشوق ها برای هدایت عملکرد و اصلاح خدمات عمومی متکی نیست. این نشان می دهد که افراد با مشارکت در شبکه ها و مشارکت ها انگیزه می گیرند، یعنی روابطشان با دیگران در چارچوب احترام متقابل و یادگیری مشترک شکل گرفته است. ایجاد روابط موفق کلید حاکمیت شبکه ای و هدف اصلی مدیریت مورد نیاز برای حمایت از آن است. با تشدید وابستگی متقابل طیفی از افراد و سازمان ها، فشار برای یافتن راه های جدید برای همکاری وجود دارد. آنها از جمله به مدیریت از طریق شبکه ها، باز بودن برای یادگیری به روش های مختلف و جذب منابع از منابع مختلف نیاز دارند. اما این مقاله استدلال می کند که آنها به چیز بیشتری نیاز دارند. آنها به چشم اندازی از یک پارادایم جایگزین، چارچوبی فراگیر نیاز دارند که در آن شیوه های جدید خود را قرار دهند. بدون یک نظریه عمومی تر از مدیریت دولتی برای حکمرانی خالص، مدیران دولتی و سایر بازیگران کمتر قادر به توصیف ماهیت سیستم های نوظهور در مدیریت خدمات و برنامه های عمومی هستند، بسیار کمتر نقاط قوت و ضعف این تغییرات را ارزیابی می کنند. این مقاله با گردآوری طیف وسیعی از ایده هایی که به سطح می آیند، به دنبال فرموله کردن یک الگوی جدید برای هدایت کارمندان عمومی در نقش های حکومتی شبکه ای است. پارادایم مدیریت ارزش عمومی چارچوب وسیعی را ارائه می دهد که در آن می توان چالش مدیریت ناشی از حاکمیت شبکه ای را درک کرد.
تعریف حکمرانی خوب
علیرغم نقاط قوت حکمرانی عمومی جدید، پژوهشگران ضرورت حکمرانی بر حکمرانی شبکهای یا فراحکمرانی و تضمین تحقق منافع عامه و اثربخشی فعالیتهای بازیگران شبکه را متذکر شدهاند. اما بعضی از اندیشمندان، فراحکمرانی را حکمرانی بر هر رویه حکمرانی دانستهاند که موضوع تحقیق پیش رو میباشد.(کریمی، الوانی ، حسین پور و قربانی زاد، 1403)، بانک جهانی «حاکمیت» را به عنوان «روشی که براساس آن قدرت بر مدیریت اقتصادی یک کشور و منابع اجتماعی آن برای رسیدن به توسعه اعمال می شود» تعریف نموده است. در یک تعریف فراگیر «حکمرانی مجموعه ای از روش های فردی و نهادی، عمومی و خصوصی است که امور مشترک مردم را اداره می کند. حکم فرمائی فرایندی پیوسته است که از طریق آن منافع متضاد یا متنوع را همساز نموده و اقدام همکاری جویانه اتخاذ می گردد. حکمرانی شامل نهادهای رسمی و نظام هایی است که برای تضمین رعایت قانون، قدرت پیدا کرده اند. همچنین قراردادهای غیررسمی که مردم و نهادها برسر آن توافق نموده یا درک می کنند که به نفع آنها است. حکمرانی خوب شامل احترام گذاشتن سیاستمداران و نهادها به حقوق بشر و اصول دموکراسی و حاکمیت قانون است همچنین حکمرانی خوب به طور خاص به موضوع مدیریت منابع عمومی جهت ایجاد اقتصادی پایدار و شیوه های توزیع عادلانه مربوط می شود.
عموما حکمرانی به تغییرات در نقش، ساختار و فرایند عملیات دولت، یا روش های حل مشکلات اجتماعی اشاره دارد. برخی معتقد هستند با وجود جذابیت بسیار ،حکمرانی به صورت واضح تعریف نشده است. در ابتدای هزاره سوم این مفهوم در ادبیات دانشگاهی و سیاسی به سرعت در حال رشد است.
تعریف دیگری توسط بانک جهانی و چندین سازمان ملل متحد بکار گرفته شده و حکمرانی را به عنوان روش اعمال قدرت در مدیریت توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور تعریف گردیده است. حکمرانی مورد نظر این سازمان ها، بر رهبری تاکید دارد و بر این مبنا کشورهایی را دارای حکمرانی خوب می داند که توسط رژیم هایی هدایت می شوند که رهبران آنها به حاکمیت قانون، پاسخگویی، شفافیت و حق بهره گیری از حقوق انسانی و مدنی توجه می کنند.
مدیریت دولتی نوین
برخلاف سازمان های بخش خصوصی، قدرت تولیدکننده با انگیزه ها و تقاضاها کنترل نمی شود. در نتیجه، سازمان های خدمات عمومی نه از نظر صرفه جویی در پول عمومی کارآمد هستند و نه پاسخگوی نیازهای مصرف کننده هستند. راه حل این است که ساختارهای خدمات عمومی انحصاری را تکه تکه کنیم و انگیزه ها و ابزارهایی را برای تاثیرگذاری بر نحوه عملکرد آنها ایجاد کنیم. اصلاحات کلیدی شامل معرفی تقسیم خریدار-ارائه دهنده در سازمان ها و توسعه اهداف و مشوق های عملکردی است. هدف ایجاد یک خانه سازمانی برای صدای مشتری یا مصرف کننده در داخل سیستم است تا قدرت تولیدکنندگان را به چالش بکشد. مصرف کنندگان یا نمایندگان جانشین آنها، کمیسیونرها، قدرت خرید خدمات مورد نیاز و سنجش عملکرد را خواهند داشت. دستیابی به عملکرد بهتر توسط سیستم های بازرسی و تنظیم مقررات کمک می کند تا نه تنها هزینه های پول عمومی، بلکه همچنین ارائه خدمات عمومی را در برابر اهداف درخواستی بررسی کنند. سپس مدیریت دولتی جدید به دنبال برچیدن ستون بوروکراتیک مدل وبری مدیریت عمومی سنتی است. در کنار بوروکراسی های سلسله مراتبی بزرگ و چند منظوره، مدیریت عمومی جدید اعلام می کند و با سازمان های ناب، مسطح و مستقلی که از بخش های دولتی و خصوصی برگرفته شده اند و توسط یک سپاه رهبری مرکزی فشرده هدایت می شوند. ایده اخلاق بخش عمومی صرفا به عنوان پوششی برای ناکارآمدی و ساختن امپراتوری توسط بوروکرات ها رد می شود. سیاست حزبی به عنوان بخشی از چشم انداز مدیریت عمومی جدید قابل تحمل است، اما کارکرد کلیدی آن به ارائه رهبران برای هدایت سیستم خلاصه می شود. در واقع، بر این باور است که این سیاستمداران ارشد باید تا حد قابل توجهی از حزب و سایر همکاران سیاسی و ارتباطات خود جدا شوند تا قضاوت خوبی داشته باشند. یک راه متداول برای دستیابی به این هدف، تاکید بر ارزش یک مجری سیاسی مجزا در ترتیبات حکومتی است. همانطور که مدل وبری نشان می دهد، سیاستمداران نقشی انحصاری به عنوان تسمه های انتقال افکار عمومی ندارند، زیرا نظرسنجی های مشتری و گروه های متمرکز بیشتر این ورودی را در فرآیندهایی که مستقیما توسط مدیران اجرا می شوند ارائه می دهند. سیاستمداران به عنوان مفسران افکار عمومی همچنان مهم هستند، اما علاوه بر این، نقش آنها تعیین اهداف سخت و انتخاب های سخت بر سر بودجه است. مهمتر از همه، آنها باید کار اداری را به مدیران بسپارند. داشتن رهبری سیاسی با کیفیت خوب، برای مدیریت دولتی جدید، مانند مدیریت دولتی سنتی، دارایی است. هر دو نیازمند جدایی بین دنیای سیاست و دنیای مقامات هستند. سیاست در هر دو نظام جای خود را دارد، اما باید در پوشش و محصور قرار گیرد. یک بوروکراسی خوب وبری مداخله سیاسی در انتصابات یا قوانین خود را مختل نمی کند و از حساسیت های کارشناسان خود محافظت می کند. به همین ترتیب، یک سیستم جدید مدیریت عمومی خوب به مدیران آزادی مدیریت می دهد. سیاستمداران وجود دارند تا اهدافی را تعیین کنند، اما سپس از مسیر خارج می شوند. قراردادهایی که توسط اهداف عملکرد و سیستم های مورد توافق سنجش عملکرد تعریف می شوند، به جای نظارت مستقیم سیاسی یا بوروکراتیک، سیستم را هدایت می کنند. وقتی نوبت به قضاوت نهایی در مورد عملکرد مدیران در برابر اهداف تعیین شده می رسد، سیاستمداران دوباره وارد عمل می شوند.
ابعاد حکمرانی خوب
مشارکت به معنی حضور همه مردم در تصمیم گیری های مختلف است که هم به صورت مستقیم و هم از طریق نمایندگان و نهادهای واسطه ای قانونی و مشروع تحقق می یابد.
حاکمیت قانون : برقراری سیستم حکمرانی خوب نیازمند چارچوب های قانونی عادلانه و منصفی است که از ویژگی بی طرفانه بودن برخوردار است.
شفافیت به معنی جریان آزاد اطلاعات و قابلیت دسترسی سهل و آسان به آن برای تمامی استفاده کنندگان مربوطه است.
مسوولیت پذیری: حکمرانی خوب نیازمند این است که نهادها و فرآیندهای تصمیم گیری در یک چارچوب زمانی منطقی به همه استفاده کنندگان آن خدمات لازم را ارائه دهد.
اجماع سازی: حکمرانی خوب نیازمند این است که منافع و سلایق مختلف در جامعه به سمت اجماعی گسترده که بهترین و بیشترین منفعت را برای تمام اجتماع در پی دارد، هدایت کند.