تاب آوری و کتاب خوانی چگونه می تواند معنای زندگی را متحول کند؟
🔺کتاب، تامل، معنای زندگی
🔹چه فکر می کنی؟
که بادبان شکسته،
زورق به گل نشسته ایست، زندگی؟
🔹۲۳ آوریل یا آپریل، روز جهانی کتاب بود.
روزی که به نامی آشنا نام گذاری شده است. «کتاب» آن یار مهربان و دانای خوش بیان دوران کودکی، آن مظهر شوق سرشاری که بعد از یاد گرفتن هر حرف از حروف الفبا، برای خواندن و نوشتن داشتیم، آن ذوقی که هر سال برای داشتن کتاب های تازه ی هر سال تحصیلی جدید خرج می کردیم، از نخستین روزهای گام نهادن در مسیر آگاهی، همراه ما بوده است و تا آخرین لحظات نوشیدن از دریای بی کران آگاهی، ما را وا نخواهد گذاشت..
🔹دردا که این روزها، بساط و بازار کتاب و کتابخوانی، آنطور که باید و شاید نیست. چنان مشغول روزمرگی های و دغدغه های معیشتی و فضای مجازی شده ایم که این فرهنگ عزیز، رفته رفته از میان ما رخت بر می بندد.
🔹از فشارهای اقتصادی که همواره مردم را درگیر خود می کند و در کنار آن، فرهنگ تحمیلی که در فضای مجازی، ما را با انبوهی از اطلاعات بسنده گر سطحی و بعضا سلیقه ای، درگیر خود کرده است، تا حتی نوع پیرایش مبلمان شهری و موسیقی که به آن گوش می دهیم، همه و همه بانی آن شده است که در برابر یکدیگر، تاب آوری کمتری داشته باشیم و معنا را از زندگی رفع کنیم.
🔹برای خرید کردن، اپلیکیشن های مختص خود، برای مطالعه، کانال های تلگرامی، ذائقه ی موسیقی، رپ، زندگی در خانه های کوچک آپارتمانی که در آن خورشید را به زور هم نمی توانی بیابی، و در مراتب دیگر زندگی نیز همینطور، تغییر یافته ایم.
🔹در حالی که پیشتر اینطور نبود. پیشتر اگر کاری قرار بود صورت بگیرد، باید حوصله می کردیم و مغازه به مغازه بازار را متر می کردیم تا مطلوب خود را بیابیم، مشکلات معیشتی و سطح توقعات از زندگی، چنان بود که دغدغه ی زیستن صرفا گره خورده به اقتصاد معیشتی نبود، اگر یک قطعه پاپ می شنیدیم، حداقل دو دقیقه اورتور داشت و دو بار ورس ها تکرار می شد.
🔹برای شنیدن یک آلبوم مرحوم استاد شجریان، ۵۰ دقیقه تا یک ساعت زمان صرف می کردیم و برای تحقیق کردن، کتابخانه به کتابخانه دنبال منابع می گشتیم و خانه های دل باز حیات داری داشتیم که روز و شب، میزبان خورشید و ماه بود.
🔹امروز که هیچ یک از اینها نیست و بشر به قول خودمان پیشرفت کرده است و بر زمین و آسمان و حتی لیل و نهار هم مسلط است، چیزی که کاملا مشهود است، حوصله ایست که دیگر همانند سابق در میان ما وجود ندارد!
🔹حوصله که بمیرد، خلاقیت می میرد، انسان برده ی مصارف و روزمرگی می شود و نه تنها تولیدی ندارد، که تقلید پیشه می کند و وابسته می ماند. بدین سان هیچ یک از فرایند های تکاملی که در گشت و گذار و معاشرات پدید می آید را طی نمی کند.
🔹در این باغ زار بی برگی ها، مهم ترین و شاید آخرین سنگر حوصله مندی و خلاقیت و گشت وگذار تعالی بخش، کتاب و کتاب خوانی باشد. هر صفحه ی کتابی که به دست ما ورق می خورد، مشاهدات و تجربیاتی را در بر دارد که خود می تواند دنیایی باشد.
🔹کتاب خواندن حوصله ی ما را افزایش می دهد، چرا که پای روایت نویسنده می نشینیم و تاب می آوریم که چه می گوید و چه می خواهد به ما برساند. می نشینیم و می خوانیم و در واقع، کلامش را می شنویم و مهم تر، دم بالا نمی آوریم، چرا که گوشی برای شنیدن فوران نظرهای ما در برابر متن نیست.
🔹اینگونه، تمرین می کنیم که تحمل و تاب آوری ما در معاشرت و در درک و فهم معنای زندگی، بیشتر شود و از این سرعت شگرف سپری شدن ایام، فاصله می گیریم و قدری التیام می یابیم.
🔹محال است انسان بالغ کتاب خوانی را ببینید که در حرف شما بیاید و سخن تان را قطع کند، بلعکس، آرام و متین می نشیند و تاب می آورد تا ببینید چه می گویید و هدف تان جیست و بعد اگر اصرار یا اهمیتی باشد، با آرامش به شما پاسخ می دهد و آنجاست که می بینید، چقدر فهمیده و عمیق و خلاق است!
@asrsabzevar