نظر جالب ابن ابی العوجاء زندیق(آتئیست) در مورد عظمت امام صادق علیه السلام و پاسخ های کوبنده آن حضرت به او
بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق علیه السلام از نظر عظمت علمی و فضایل اخلاقی آن چنان در جایگاه رفیع قرار دارد که نه تنها مسلمانان اعم از شیعه و سنی به عظمت علمی و اخلاقی آن حضرت معترفند بلکه حتی زنادقه و منکران خدا به تعبیر امروزی آتئیست های آن زمان نیز به این عظمت معترف بودند ، به عنوان نمونه برخی از سخنان عبدالکریم ابن ابی العوجاء از زنادقه و ملحدین آن زمان در مورد امام صادق علیه السلام را مرور می کنیم :
1 ) در گفتگویی که عبدالله بن مقفع یکی دیگر از ملحدین و زنادقه با ابن ابی العوجاء در مسجد الحرام داشت ، او با اشاره به طواف کنندگان خانه خدا گفت : در میان اینها کسی نیست که نام آدمی را شایان او دانم « الا ذلک الشیخ الجالس یعنی ابا عبد الله جعفر بن محمد ع » مگر این شیخ که نشسته است و مقصودش ابو عبد الله امام جعفر صادق علیه السلام بود ؛ اما دیگران یک مشت اوباش و اراذل و جزء بهائم اند.
ابن ابی العوجاء به او گفت: چطور این نام را شایان این شیخ می دانی نه آنها ؟
ابن مقفع گفت: برای آنکه نزد او چیزی دیدم [از علم و دانش و اخلاق ]که نزد دیگران ندیدم،
ابن ابی العوجاء گفت: باید گفته تو در باره ی او را آزمایش کرد ... .
لذا به نزد امام صادق علیه السلام رفت و بعد از گفتگوی با آن حضرت ، نزد ابن مقفع برگشت و خطاب به او چنین گفت :« ویلک یا ابن المقفع ما هذا ببشر و ان کان فی الدنیا روحانی یتجسد اذا شاء ظاهرا و یتروح اذا شاء باطنا فهو هذا ، وای بر تو ای پسر مقفع ، این آقا از جنس بشر نیست، اگر روحی در این جهان مجسم شده و هر گاه خواهد در کالبد خود را هویدا کند و هر گاه خواهد روحی ناپیدا گردد، این آقا است ».
الکافی (ط - الاسلامیه)، ج1، ص 75 .
این سخن یک شخص ملحد و دهری مسلک در مورد امام صادق علیه السلام بیانگر اوج عظمت و جلالت آن حضرت است ؛ چرا که « الفضل ما شهد به الاعداء ، فضیلت آن است که دشمنان به آن شهادت دهند ».
در پاسخ ابن مقفع که پرسید از کجا این سخن را در مورد او می گویی ؟
ابن ابی العوجاء گفت : من نزد او نشستم و چون حاضران همه رفتند بدون پرسش من سخن آغاز کرد و فرمود:
« اگر حقیقت همان است که اینان ( طواف کنندگان/ مسلمانان ) می گویند و بیتردید حقیقت همان است که آنها می گویند [ یعنی برای عالم خلقت خالق و صانعی هست و معاد و قبر و قیامت و حساب و کتابی هست و... ] آنها سالم ( و رستگارند ) و شما هلاک شده اید ، و اگر حق این است که شما میگوئید [ که منکر خدا و معاد و ... هستید ] و مسلما چنین نیست ( که شما می گویید )، در این صورت شما و آنها یکسانید... .
استدلال عقلی بر لزوم دین داری و عمل به دستورات دینی ؛ چرا که عقلا دفع ضرر محتمل لازم و واجب است ، و چه ضرری بالاتر از گمراهی و بیدینی و لامذهبی ؟!
ابن ابی العوجاء گفت : من به جعفربن محمد علیه السلام گفتم : اگر خدایی وجود دارد چرا خودش را نشان نمی دهد تا حتی دو نفر هم در این زمینه با هم اختلاف نداشته باشد ؟ چرا خود در پرده قرار دارد و رسولانی را برای دعوت خلقش فرستاده است ؟
او فرمود: وای بر تو چطور موجودی نسبت به تو در پرده است با اینکه قدرت خود را در وجود شخص خودت به تو نموده است؟
سپس آن چنان قدرت نماییهای خدا را در وجودم برشمرد که نتوانستم جوابی بدهم تا آنجا که معتقد شدم در این گفتگوئی که میان ما جاری است محققا او پیروز است و حق با او است.
الکافی (ط - الاسلامیه)، ج1، ص 76 .
2 ) همین ابن ابی العوجاء روز دیگر وقتی حضور امام صادق (علیه السلام) رفت و خاموش نشست و دم نزد، امام به او فرمود: گویا آمدی قسمتی از گفتگوئی که داشتیم اعاده کنی؟
او عرض کرد: یا بن رسول الله مقصودم همین است.
امام فرمود: چه بسیار شگفت آور است که تو خدا را منکری و مرا پسر رسول خدا میخوانی؟
گفت : این بر سبیل عادت بود (نه عقیده).
امام فرمود: مانع سخن گفتن تو چیست؟
گفت : اجلالا لک و مهابه ما ینطلق لسانی بین یدیک فانی شاهدت العلماء و ناظرت المتکلمین فما تداخلنی هیبه قط مثل ما تداخلنی من هیبتک ، از جلال و هیبت شما زبانم در برابر شما یارای سخن ندارد، من همه دانشمندان را دیدم، با همه متکلمان بحث کردم، هرگز چنین هیبتی در دلم نیفتاده است. همان ، ص 76 .
3 ) ابن ابی العوجاء در گفتگویی که با مفضل بن عمر داشت ( و منجر به پیدایش توحید مفضل توسط امام صادق علیه السلام گردید) نیز ؛ به فضایل اخلاقی و عظمت علمی آن حضرت اعتراف کرد. و آن وقتی بود که مفضل گفتگوی او با همفکرانش را در مورد انکار خدای سبحان شنید و از این جهت با خشم و غضب خطاب به او گفت : «ای دشمن خدا! در دین خدایت الحاد میورزی و خداوندی را که به نیکوترین صورت و کاملترین آفرینش پدیدت آورد و تو را تا بدین جا رسانیده، انکار میکنی؟! ... .
ابن ابی العوجاء گفت : ای مرد! اگر از متکلمانی با تو سخن میگوییم. در صورتی که [بر ما چیره شدی و] حق را نزد تو یافتیم، از تو پیروی خواهیم کرد.
اما اگر از اینان نیستی هیچ سخن مگوی.
اگر از یاران و اصحاب [امام] جعفر صادق [علیه السلام] هستی، بدان که او با ما این گونه سخن نمیگوید و همانند تو با ما مجادله نمیکند. او بیش از آنچه تو از ما شنیدی، از ما شنیده، اما هیچ گاه سخن را با فحش آلوده ننموده و در پاسخ ما از حد تجاوز نکرده است. او در سخن گفتن ( و مناظره ) صاحب حلم و رزانت و خداوند عقل و متانت است ، هیچگاه او را طیش و سفاهت و غضب و بد اخلاقی از جاده ( اعتدال و عدالت) خارج نمی سازد.
او ابتدا نیک به سخنان ما گوش فرا میدهد، میکوشد که دلیل ما را بدرستی دریابد، ما نیز همه چیز خود را به میان میآوریم. هنگامی که [سخنان ما تمام میشود و] میپنداریم او را محکوم کردیم [و بر او چیره شدیم]، ناگاه با سخنی کوتاه و اندک [بر ما غالب میآید،] دلیلمان را میشکند و ما را تسلیم دلیل خود میکند، بهگونهای که هیچ پاسخی در جواب به دلایلش نمییابیم.
توحید مفضل ، ترجمه علامه مجلسی ، ص 48 – 49 .