توافق محتمل ایران و آمریکا از منظر تئوری بازی ها؛ با حاصل جمع برد – برد (عقلانی)
✍ سیدمحمدرضا موسوی فرد
پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه
مقدمه:
ساده لوحانه ترین تحلیل این است که فرض شود ایران در مواضع ضعف و با ترس از " کلیدواژه حنگ " وارد مذاکره با آمریکا شده است، هرچند که نقطه مقابل نیز در یک نگاه واقع بینانه کاملا صدق می کند بدین معنی که از موضع قدرت کامل نیز وارد مذاکرات نشده است؛ حتی اگر بارها روی کلید واژه "مذاکره غیر مستقیم و تحمیل اراده" صحبت شود. اما در این بین حوادث منطقه ای که حول محور مقاومت رخ داده و برخی مسائل داخلی بی تردید نقش بسیار تاثیرگذاری بر این تصمیم و بالتبع این توافق تقربیا متحمل شده نزدیک به قطعیت خواهند داشت. علی ایحال در روابط بین الملل، کشورها ممکن است تصمیم بگیرند که با یکدیگر همکاری یا رقابت کنند. تئوری بازی ها می تواند به ما نشان دهد که تحت چه شرایطی همکاری ممکن است و چه عواملی می تواند منجر به رقابت و حتی تنش در روابط بین بازیگران شود. به نظر می رسد بر اساس فکت های محیطی و سیاسی راه اول یعنی همکاری با هدف گذاری خاص خود و رویکرد عقلایی مبتنی بر واقعیات میدانی توسط ایران و آمریکا انتخاب شده است.

رویکرد احتیاطی مبتنی بر تجربه گرایی، واقع گرا
تجربیات داخلی و بین المللی مرتبط با برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) چراغ راهی در مسیر مذاکرات جدید ایران با آمریکاست که معقولانه تر و محتاط تر از قبل گام بردارد همین امر در سکوت حرفه ای دولت چهاردهم تا اینجا (از رئیس جمهور تا دیگر ارکان دولت) و عدم در بوق کرنا کردن همانند برخی دول قبل می تواند نقطه مثبتی برای وضع موجود تلقی گردد، هماهنگی حوزه سیاست خارجی با مواضع رهبری انقلاب در راهبرد گفتمانی و رفتاری وزیر امور خارجه پیروی از این خط مشی ترسیمی تا اینجا مشخص و بارز بوده است. ایران در مذاکرات جدید با آمریکا، با توجه به تجربیات برجام، به دنبال توافقی پایدارتر، با تضمین های اجرایی قوی و منافع اقتصادی ملموس است. همچنین، تهران می خواهد از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کند و توافقی متوازن با در نظر گرفتن تغییرات سیاسی در آمریکا به دست آورد. اگر به ادبیات دیگر بخواهیم به قضیه بپردازیم تجربیات ایران از برجام در مذاکرات جدید با آمریکا به شکل زیر نمود یافته است: تمرکز بر مذاکرات فنی و کارشناسی، اجتناب از موضوعات غیرهسته ای، مدیریت مخالفان داخلی و خارجی، تاکید بر جلوگیری از تنش و جنگ، حفظ حقوق هسته ای ایران، درخواست تضمین های پایدار و اتخاذ رویکرد تدریجی در مذاکرات. این تجربیات باعث شده است که مذاکرات جدید با رویکرد واقع بینانه تر و با هدف دستیابی به توافقی منصفانه و پایدار دنبال شود.
پشت کردن ترامپ به دوستان تا بازی دادن دوستان توسط ایران
با توجه به ویژگی های شخصیتی و رهبری ترامپ وی سعی دارد خود را یگانه منجی صلح و قدرت فائقه برای حل مسائل سیاست داخلی و خارجی آمریکا معرفی کند همین نکته بسیار راه ایران را سهل الوصل کرده است که اتفاقا صحبت های هئیت آمریکایی نیز موید این نکته است با این اوصاف عملا دیگر کشورهای اروپایی همسو با ایالات متحده دیگر جایی در این بازی ندارند، اما دیپلماسی نامه رهبری ایران خظاب به پوتین که چه بخشی از مذاکره و تفاهم احتمالی برای تحویل اورانیوم غنی شده قلمداد کنیم و چه اینکه ایران بخواهد به دوستان راهبردی خود این پیام را منتقل کند که در این لحظات بازهم کنار شما هستیم و حتی توافق خللی به این رابطه دیرین نخواهد زد، اینکه این پیام را نه فقط خطاب به رئیس جمهور روسیه بلکه پیامی به کل جهان می توان دانست که ایران، روسیه را شریک راهبردی خود می داند و در مسائل مهم با آن مشورت می کند. این پیام بیانگر سطح بالای مشارکت و همکاری دو کشور است که به مرحله ای متناسب با مشارکت راهبردی رسیده است. از منظر روابط بین الملل، این پیام به عنوان بخشی از راهبرد بزرگ تر ایران برای حفظ خطوط قرمز هسته ای و بهره گیری هوشمندانه از ظرفیت شرکای راهبردی به منظور بازتعریف نقش ایران به عنوان بازیگری مستقل، با عمق منطقه ای و ظرفیت چانه زنی در نظم در حال گذار جهانی تلقی می شود. با نگاهی دورتر و البته توام با احتیاط می توان فرض کرد که یکی از اهداف آن در تجربیات برجام درس گرفته شده است؛ از سنگ پرانی احتمالی مسکو در عدم رسیدن به توافق جلوگیری کند.
اما به صورت خاصه در مورد طرف آمریکایی ترامپ با بازگشت به قدرت، سیاستی تهاجمی و یکجانبه گرایانه در قبال ایران اتخاذ کرد که منجر به کنار گذاشتن کشورهای اروپایی از مذاکرات هسته ای با ایران شد. ترامپ تمایل داشت کنترل مستقیم و نمایش قدرت خود را در مذاکرات داشته باشد و از وابستگی به متحدان اروپایی بکاهد. او به کاهش نفوذ اروپا در خاورمیانه و ناتوانی آن ها در مقابله با تحریم های آمریکا توجه داشت و ترجیح می دهد مذاکرات را به صورت دوجانبه و بدون حضور اروپا پیش ببرد. هرچند برخی گمانه زنی ها حاکی از آن است که اختلاف نظرها و نبود انسجام میان کشورهای اروپایی، به ویژه پس از نشست پاریس و تماس های مکرون با ترامپ، اعتماد ترامپ و ایران را به اروپا کاهش داد و باعث کنار گذاشتن آن ها از مذاکرات شد. مضافا بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، که با ترامپ دیدار داشته است، خواستار رویکرد سختگیرانه تر آمریکا و حذف اروپا به دلیل مواضع ملایم تر آن ها بود. این فشارها نقش مهمی در کنار گذاشتن اروپا داشت. علی ایحال روند کنار گذاشتن اروپا ضمن داشتن پیام های متعددی حتی برای روابط دوجانبه اتحادیه اروپا با آمریکا؛ پیامدهای این حذف اروپا از مذاکرات شامل تضعیف جایگاه دیپلماتیک اتحادیه اروپا، کاهش فشار بین المللی بر آمریکا و افزایش احتمال رویکرد سخت تر ترامپ در مذاکرات است. از سوی دیگر، ایران با پذیرش مذاکرات بدون حضور اروپا به دنبال کاهش پیچیدگی ها و تمرکز بر منافع اقتصادی خود است
نقش شرایط منطقه و شخصیت ترامپ در توافق احتمالی
دیپلماسی فعال منطقه ای که شاهد آن هستیم و اظهارنظرات مبهم طرف های مذاکره همگی موید این نکته است که کشورهای منطقه برای کنترل جنگ افروزی اسرائیل علیه ایران که قطعا برخی از آنها را درگیر خواهد کرد، با علم به اینکه اسرائیل می داند بدون آمریکا و پشتیبانی همه جانبه آن و برخی از کشورهای منطقه همانطوریکه تجربه شده است حریف ایران نیست، درنتیجه برای اعراب منطقه گزینه مصالحه ایران و آمریکا را ترجیح می دهند. به نظر می رسد از نقطه نظر داخلی نیز با دیدی واقع بینانه فشارهای نظامی و امنیتی ناشی از درگیری ها از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، (با تاکید مجدد برعدم ترس ایران از کلیدواژه حنگ، نفی مذاکره بازی با واژگان مذاکره غیر مستقیم و تحمیل اراده خودی بر آمریکا در شرایط نزدیک به توازن محترمانه) شرایط موصوف ایران را به سمت پذیرش مذاکرات با آمریکا سوق داده است تا از طریق دیپلماسی، بخشی از این تنش ها را کاهش دهد و امکان بهره برداری اقتصادی و سیاسی از رفع تحریم ها را فراهم کند. در خصوص شق دوم باید گفت: ترامپ تمایل دارد مذاکرات را به عنوان فرصتی برای نمایش قدرت و جلب توجه جهانی به خود استفاده کند. در عین حال، ریسک پذیری و عمل گرایی ترامپ ممکن است او را به سمت پذیرش توافقی سوق دهد که برایش دستاورد قابل توجهی داشته باشد، به ویژه اگر احساس کند این توافق می تواند موقعیت قدرت او را تقویت نماید. این رویکرد چنین قابل تعبیر است که شخصیت وی زمینه ساز توافقی باشند که ترامپ بتواند آن را به عنوان موفقیت شخصی خود معرفی کند. حتی احتمال دارد برای توافق احتمالی در یک رفتار غیرقابل پیش بینی و غافلگیرانه پیشنهاد شود (سرآغاری بر روابط دیپلماتیک رسمی تهرانمحل امضای آن توافق احتمالی) را به عنوان یک گزینه جذاب از سوی وی و دولت آمریکا مجددا مورد تاکید قرار گیرد.
برآیند تحلیل حاضر
تحلیل حاضر نشان می دهد که مذاکرات ایران و آمریکا در یک فضای پیچیده و چندلایه در حال شکل گیری است، فضایی که در آن هر دو طرف با درک واقع بینانه از محدودیت ها و فرصت های پیش رو، به دنبال دستیابی به توافقی هستند که منافع حداقلی هر دو طرف را تامین کند. این رویکرد را می توان در چارچوب تئوری بازی ها تحلیل کرد، جایی که بازیگران عقلایی در شرایط عدم اطمینان، به دنبال حداکثرسازی منافع خود هستند. تجربیات برجام به ایران آموخت که توافق های بین المللی بدون تضمین های اجرایی کافی می تواند به سرعت از هم بپاشد. از این رو، تهران این بار بر سه اصل اساسی تاکید دارد: تضمین های اجرایی قوی تر، لغو واقعی و قابل تحقق تحریم ها، و توازن دقیق بین تعهدات و مزایا. این رویکرد محتاطانه در رفتار دیپلماتیک دولت فعلی ایران به وضوح قابل مشاهده است، رویکردی که از هیاهوهای رسانه ای پرهیز کرده و بر مذاکرات فنی و کارشناسی تمرکز دارد. در سوی مقابل، آمریکا به ویژه تحت دولت احتمالی دوم ترامپ، به دنبال توافقی است که همزمان چندین هدف را محقق سازد: جلوگیری از توسعه برنامه هسته ای ایران، کاهش تنش های منطقه ای، و دستیابی به یک پیروزی دیپلماتیک قابل عرضه در عرصه داخلی. ویژگی های شخصیتی ترامپ که تمایل به نمایش پیروزی های انحصاری دارد، ممکن است فضایی برای خلاقیت های دیپلماتیک ایجاد کند.
نقش بازیگران منطقه ای و بین المللی نیز در این معادله حائز اهمیت است. دیپلماسی هوشمند ایران در حفظ روابط راهبردی با روسیه از طریق نامه اخیر رهبری به پوتین، نشان دهنده تلاش تهران برای ایجاد توازن در روابط خارجی است. این اقدام همزمان دو هدف را دنبال می کند: تقویت اهرم چانه زنی ایران و جلوگیری از انزوای دیپلماتیک خواهد بود. فلذا همانطوریکه اشاره شد شرایط منطقه ای پس از جنگ غزه نیز بر معادلات تاثیر گذاشته است. کشورهای منطقه که از پیامدهای جنگ احتمالی اسرائیل و ایران هراس دارند، ممکن است به صورت غیرمستقیم بر روند مذاکرات تاثیر بگذارند. از سوی دیگر، فشارهای اقتصادی داخلی در ایران و نیاز آمریکا به کاهش تنش های خاورمیانه، هر دو طرف را به سمت میز مذاکره سوق داده است. با این حال، چالش های جدی پیش روی این توافق وجود دارد. مخالفت های داخلی در هر دو کشور، احتمال تغییر دولت در آمریکا، و نقش تخریبی بازیگران ثالث مانند اسرائیل می تواند ثبات هر توافقی را تهدید کند. موفقیت نهایی این فرایند دیپلماتیک به توانایی هر دو طرف در ایجاد اعتماد حداقلی، طراحی سازوکارهای اجرایی قوی، و مدیریت بازیگران موثر در این معادله بستگی خواهد داشت.
سناریوی محتمل در این شرایط، یک توافق مرحله ای با سازوکارهای نظارتی قوی است که در آن ایران به تدریج از مزایای اقتصادی برخوردار می شود و آمریکا از توقف پیشرفت برنامه هسته ای ایران اطمینان حاصل می کند. این توافق می تواند شامل عناصر خلاقانه ای مانند بازگشت محدود به برجام، مبادله زندانیان، یا حتی گشایش های محدود دیپلماتیک باشد. توافق ایران و آمریکا، اگر محقق شود، نه یک پیروزی مطلق برای یک طرف، بلکه یک سازش استراتژیک مبتنی بر محاسبات عقلانی خواهد بود. ایران با درایت دیپلماتیک و به کارگیری درس های برجام، به دنبال توافقی پایدارتر با تضمین های قوی تر است، درحالی که آمریکا (به ویژه تحت رهبری ترامپ) احتمالا توافقی محدود اما قابل فروش داخلی را ترجیح می دهد. سناریوی محتمل، یک معامله مرحله ای با حاصل جمع مثبت است که در آن ایران دریافت امتیازات اقتصادی فوری را تجربه می کند و آمریکا جلوگیری از توسعه یافتگی برنامه هسته ای ایران را تضمین می نماید. در این میان، نقش بازیگران منطقه ای (روسیه، اسرائیل، عربستان) و مدیریت هوشمندانه ایران در حفظ اتحادهای راهبردی، تعیین کننده موفقیت نهایی این بازی پیچیده دیپلماتیک خواهد بود. آنچه در این مذاکرات رخ می دهد نه یک پیروزی قاطع برای یک طرف، بلکه نتیجه ای از محاسبات استراتژیک دو بازیگر عقلایی در شرایط پیچیده بین المللی است. توافق احتمالی که بتواند منافع حداقلی هر دو طرف را تامین کند، می تواند به کاهش تنش های منطقه ای کمک کرده و فضایی برای تعاملات آینده ایجاد نماید، هرچند که به احتمال زیاد این توافق همچنان شکننده و نیازمند مراقبت دائمی خواهد بود.