وسواس درک در صدر قلب

[حسین بن منصور حلاج]
ای دور مانده از حرم خاص کبریا - سوی وطن رجوع کن از خطه خطا
در خارزار انس چرا می بری بسر - چون در ریاض انس بسی کرده چرا
بگذر ز دلق کهنه فانی که پیش از این - بر قامت تو دوخته اند از بقا قبا
از کوچه حدوث قدم گر برون نهی - گوید ز پیشگاه قدم حق که مرحبا
بزدای زنگ غیر ز عبرت ز روی دل - کآیینه دل است نظرگاه پادشا
آیینه را ز آه بود تیرگی و لیک - از آه صبح آینه دل برد صفا
کبر و ریا گذار و قدم در طریق نه - تا راه باشدت بسر کوی کبریا
بیگانه شو ز خویش بگرد تنت متن - تا جان شود بحضرت جانانت آشنا
تا کی ضلال تفرقه جویای جمع شو - کز نور جمع ظلمت فرقت شود هبا
در راه دوست هستی موهوم تو بلاست - هان نفی کن بلای وجود خودت بلا
تا تو بحرف لا نکنی نفی هر دو کون - تو از کجا و منزل الا لله از کجا (1)
***
[یزدانپناه عسکری]
حرم خاص کبریا، حرم امن باطن است (ا و لم یروا انا جعلنا حرما آمنا و یتخطف الناس من حولهم ا فبالباطل یومنون و بنعمه الله یکفرون - العنکبوت/ 67) خیرگی و منیت آدمی، وسواس درک در صدر قلب و تصریف آیات حق است، اعراض از جوانب و صدف ادراک، حرم امن حق است. (انظر کیف نصرف الآیات ثم هم یصدفون - الانعام/46).
_______________
1 - حسین بن منصور حلاج، دیوان منصور حلاج، چاپخانه علوی - بمبئی، 1305 ق. ص 2