اراده
همه برنده ها و انسان های موفق شکست خوردن
همه برنده ها و انسان های موفق باختن رو دیدن
همه برنده ها و انسان های موفق قلبشون شکسته
همه برنده ها و انسان های موفق سختی دیدن
همه برنده ها و انسان های موفق درد های روحی کشیدن
هیچکس دائما در حال برنده شدن نیست، تفاوت در این است که انسان های موفق در هر شرایط رو به جلو حرکت کرده اند و متوقف نشدند.
دوستی داشتم که وزن آن ۱۴۰ کیلوگرم بود و طی ۴ ماه توانست وزن خود را به ۱۱۰ کیلوگرم برسانود و دوست دیگری داشتم که وزن آن ۱۳۰ کیلوگرم بود و بعد از ۴ سال به ۱۲۶ کیلو رسید.
تفاوت این دو در اراده آن ها و خروج از محیط و دامنه امن خود و تلاش بوده که در اولی با پشتکار به نتیجه رسیده و در دومی، هدف در زبان متوقف شد و از حرف فراتر نرفت.
در سال ۱۴۰۰ دقیقا در روز تولدم تعدادی سارق برای دزدی وسایل من به من حمله کردند ولی چون با ممانعت من روبرو شده و موفق نشدند و با چاقو از ناحیه دست و ران به من آسیب زدند،
هر ۳ عصب و شریان و ورید دست من پاره شد و من تا مرگ پیش رفتم و اگر خواهرم من را در حالت بیهوش در زیر خانه نمی دید، بواسطه قطع شریان براکیال و خون بسیار زیادی که از من رفته بود مرده بودم.
بعد از عمل ۷ ساعته و تزریق چندین کیسه خون و... من زنده ماندم ولی دست چپ من فلج شده بود، دکتر وقتی برای بازدید من آمد به مادرم گفت پسر شما باید می مرد ولی خدا دوستش داشت و کمک کرد که ما نجاتش دادیم.
دکتر متخصص دستی که عصب دست را عمل کرد گفت بدان که رشد عصب زمان بر و ماهی ۳ سانتی متر است و اگر در مدت معینی خوب نشود ممکن است هیچوقت خوب نشود، ما از قطع شدن نجاتش دادیم و از این بابت شانس آوردی و خوشحال باش که دستت در عمل جواب داد و قطع نشد، تشکر کردم.
به شدت نا امید شده بودم چون بعد از یک سال تلاش و دوییدن هایم کار من در یک پست بسیار عالی درست شده بود اما برای دستم به راحتی آن را از دست دادم، در خانه خجالت می کشیدم که مانند یه پیرمرد مریض حال دائم گوشه خانه خواب هستم و... بعد از ۵ ماه با خودم فکر کردم و گفتم من نباید در این شرایط باشم و نباید برای مشکل من کسی بتواند حتی در نبود من ترحم یا تمسخر کند، به باشگاه رفتم و هالتر را گرفتم، هالتر از دست آسیب دیده من افتاد و من نا امید و ناراحت باشگاه را ترک کردم.
بعد از یک هفته دوباره سعی کردم از نظر اراده خودم را قوی کنم و دوباره به باشگاه رفتم، اکثر حرکات را با دستگاه و بستن دستم شروع کردم، در هفته دوم همه چیز برای عادی بود دیگر و بعد ۲ ماه انقدر خوب و پر قدرت زور میزدم که دیگر کسی ضعف من را نمی دید و متوجه نمی شد و بعد از ۶ ماه دوباره شاگردهایی برای برنامه و مربی آن ها بودن به من درخواست دادند، دست من هنوز خوب نشده بود ولی تلاش و اراده به من کمک کرد از آن روز های سخت گذر کنم و الان با وجود دستی که هنوز 10 درصد ضعف دارد و کاملا خوب نشده، من هم باشگاه می روم، هم اندام معقول و هم شاگرد و درآمد دارم و مهمتر از همه از طرف خیلی ها از این نظر که می گویند ۹۹ درصد افراد در شرایط تو نا امید می شوند و خودشان را می بازند، مورد تشویق قرار گرفتم.
هیچکس جز ما نمی تواند به ما کمک کند، باید در جلوی آیینه به خود نگاه کنید یا در ذهن خود در هنگام نا امیدی یا درجا زدن از خود بپرسید که این شمایید؟ این چیزی هست که می خواهید؟ زندگی هنر جنگیدن با مشکلات است تو میخواهی به راحتی بازنده باشی؟ می خواهی دیگران در ذهن خود تو را آدم ناچیز یا بی مصرفی بدانند؟ اگر نه باید بتوانیم در شرایط سخت دنبال آن پیدا کردن بخش گم شده خود یعنی اراده باشیم.