وفای به عهد

6 فروردین 1404 - خواندن 2 دقیقه - 47 بازدید



[مولانا]

آب تو ده گسسته را، در دو جهان سقا توی - بار تو ده شکسته را، بارگه وفا توی

برج نشاط رخنه شد، لشکر دل برهنه شد - میمنه را کله توی میسره را قبا توی

می زده مییم ما، کوفته دییم ما - چشم نهاده ایم ما در تو، که توتیا توی

روی متاب از وفا، خاک مریز بر صفا - آبحیاتی و حیا پشت دل و بقا توی

چرخ ترا ندا کند، بهر تو جان فدا کند - هرچه ز تو زیان کند، آن همه را دوا توی

خیز بیار بادهای مرکب هر پیادهای - بهر زکات جان خود، ساقی جان ما توی

این خبر و مجادلی، نیست نشان یکدلی - گردن این خبر بزن، شحنه کبریا توی

گردن عربده بزن، وسوسه را ز بن بکن - باده خاص در فکن، خاصبک خدا توی

وقت لقای یوسفان، مست بدند کف بران - ما نه کمیم از زنان، یوسف خوش لقا توی

از رخ دوست باخبر وز کف خویش بیخبر- این خبری است معتبر پیش تو، کاوستا توی

پر کن زان می نهان تا بخوریم بی دهان - تا که بداند این جهان باز که کیمیا توی

باده کهنه خدا، روز الست رهنما - گشته به دست انبیا وارث انبیا توی (1)

***

[یزدانپناه عسکری]

مقصود بزرگ، قصد نرمش ناپذیر بقای به حق است، اگر وفا برقرار باشد. یعنی فنای نفس*.

______________

1 - مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 2473

* - و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم ا لست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین - الاعراف/ 172