قصد و قلب انسان

[مولانا]
هین، که هنگام صابران آمد - وقت سختی و امتحان آمد
این چنین وقت عهدها شکنند - کارد چون سوی استخوان آمد
عهد و سوگند سخت سست شود - مرد را کار چون به جان آمد
هله، ای دل، تو خویش سست مکن - دل قوی کن که وقت آن آمد
چون زر سرخ اندر آتش خند - تا بگویند زر کان آمد
گرم خوش رو به پیش تیغ اجل - بانگ بر زن که پهلوان آمد
با خدا باش و نصرت از وی خواه - که مددها ز آسمان آمد
ای خدا آستین فضل فشان - چونک بنده بر آستان آمد
چون صدف ما دهان گشادستیم - کابر فضل تو در فشان آمد
ای بسا خار خشک کز دل او - در پناه تو گلستان آمد
من نشان کرده ام تو را که ز تو- دلخوشیهای بی نشان آمد
وقت رحم است و وقت عاطفت است - که مرا زخم بس گران آمد
ای ابابیل، هین که بر کعبه - لشکر و پیل بی کران آمد
عقل گوید مرا: خمش کن بس - که خداوند غیب دان آمد
من خمش کردم ای خدا لیکن - بی من از جان من فغان آمد
ما رمیت از رمیت هم ز خداست - نیر ناگه کزین کمان آمد (1)
***
[یزدانپناه عسکری]
حق تعالی حائل میان قصد و قلب انسان در روند حیات است. قوی کردن دل، تقویت و کنترل آگاهانه استحال و دگرگونی نیروی قلبی است که در خدمت هر انسان می باشد. *
______________
1 - مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 984
*- و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه - الانفال/ 24
*- و الله یعلم ما فی قلوبکم – الاحزاب/51
*- و ان ربک لیعلم ما تکن صدورهم و ما یعلنون - النمل/ 74
*- و ربک یعلم ما تکن صدورهم و ما یعلنون - القصص/ 69