قصد و قلب انسان

2 فروردین 1404 - خواندن 2 دقیقه - 76 بازدید



[مولانا]

هین، که هنگام صابران آمد - وقت سختی و امتحان آمد

این چنین وقت عهدها شکنند - کارد چون سوی استخوان آمد

عهد و سوگند سخت سست شود - مرد را کار چون به جان آمد

هله، ای دل، تو خویش سست مکن - دل قوی کن که وقت آن آمد

چون زر سرخ اندر آتش خند - تا بگویند زر کان آمد

گرم خوش رو به پیش تیغ اجل - بانگ بر زن که پهلوان آمد

با خدا باش و نصرت از وی خواه - که مددها ز آسمان آمد

ای خدا آستین فضل فشان - چونک بنده بر آستان آمد

چون صدف ما دهان گشادستیم - کابر فضل تو در فشان آمد

ای بسا خار خشک کز دل او - در پناه تو گلستان آمد

من نشان کرده ام تو را که ز تو- دلخوشیهای بی نشان آمد

وقت رحم است و وقت عاطفت است - که مرا زخم بس گران آمد

ای ابابیل، هین که بر کعبه - لشکر و پیل بی کران آمد

عقل گوید مرا: خمش کن بس - که خداوند غیب دان آمد

من خمش کردم ای خدا لیکن - بی من از جان من فغان آمد

ما رمیت از رمیت هم ز خداست - نیر ناگه کزین کمان آمد (1)

***

[یزدانپناه عسکری]

حق تعالی حائل میان قصد و قلب انسان در روند حیات است. قوی کردن دل، تقویت و کنترل آگاهانه استحال و دگرگونی نیروی قلبی است که در خدمت هر انسان می باشد. *

______________

1 - مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 984

*- و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه - الانفال/ 24

*- و الله یعلم ما فی قلوبکم – الاحزاب/51

*- و ان ربک لیعلم ما تکن صدورهم و ما یعلنون - النمل/ 74

*- و ربک یعلم ما تکن صدورهم و ما یعلنون - القصص/ 69