نگاهی نو به نفاق سازمانی

در این تحقیق، ابتدا با تعریف و ریشه شناسی واژه نفاق، ابعاد کلی آن تبیین می گردد. در ادامه با بررسی و بیان نظریه های ناسازگاری شناختی فستینگر و شناخت مرحله ای پیاژه به عنوان ابزاری برای شناسایی مبانی نفاق سازمانی، ملازمان و همبستگان نفاق سازمانی معرفی شده است. نفاق در سطوح به صورت فردی، بین فردی، گروهی، سازمانی، ملی و بین المللی شکل گرفته و توسعه می یابد. اگر در یک جامعه، سازمان، و یا گروهی نفاق سازمانی حاکم باشد، پیامدهایی را برای مدیران و کارکنان آن ایجاد خواهد نمود که می توان سکوت سازمانی را یکی از اصلی ترین پیامدهای آن سازمان بیان نمود. ارایه دیدگاه های جدید در مورد نفاق سازمانی، دارا بودن میزان کمی از نفاق (با عنوان تدبیر) در سازمان را نه تنها عاملی مخرب نمی داند، بلکه دارا بودن آن را از ضروریات یک سازمان می داند. به گونه ای که برانسون آن را ابزاری برای کاهش تعارضات میان ذینفعان کلیدی و اورت و ترمبلی آن را ابزاری در دست ارزیاب داخلی سازمان برای همسویی اخلاقیات، محیط سیاسی وحاکمیت سازمانی جهت حفظ سازمان از یکسو و اصلاحات و بهبود آن از سوی دیگر می داند. مدیران باید بتوانند علاوه بر هم راستایی میان عقاید، گفتار و اقدامات، بیشترین ذینفان ممکن را با گفتار، تصمیمات و اقدامات (همسو، نه مساوی و متضاد) خشنود نمایند تا مشروعیت سازمان حفظ و تقویت گردد.

کلیدواژه ها:

نفاق سازمانی ، ناسازگاری شناختی ، شناخت مرحله ای ، مشروعیت سازمانی ، سکوت سازمانی