مولانا
اقبال لاهوری از ستارگان قدر اول زبان و ادبیات فارسی است که معاصر در شبه قاره هند از معدود شاعرانی است که شعر را در خدمت فکر و اندیشه انتقادی قرار داد. او در حالی که بیشتر دوران تحصیل خود را در اروپا گذرانده بود در عصر تجدید و تحول، مانند برخی از
غرب زده گان و روشن فکر مآبان ، مفتون و اسیر زرق وبرق های آن دیار نگردیده و با اندیشه جوال خود، بطن ظواهر و زخارف آن سامان را موشکافی و آسیب شناسی نمود و دستاوردها و دریافت های خود را به زیبایی تمام در قالب شعر عرضه کرد. مقاله حاضر به نهیب
اقبال و هشدار او در پرهیز از خودباختگی از خود بیگانه شدن ملل
شرق ، به ویژه مسلمانان که دارای فرهنگ غنی و مستحکمی باشد پرداخت و در این راستا جاذبه های دروغین و پوشالی
غرب را به آنان متذکر می گردد.
اقبال راهکارهای حفظ اصالت و دوری از ناهنجاری های ناشی از جرثومه های
غرب را در شعر خود فریاد می زند.