چکیده مقاله بررسی تحولات فضاهای همسایگی از میدان تا مرکز محله در دوره قاجار و پهلوی
همسایگی بعد از واحد خانواده، از مهمترین اجزا و بنیادهای زندگی اجتماعی است که دگرگونی های پرشتاب اخیر حیات آن را به خطر انداخته است. با اینکه محلات به عنوان بستر اصلی این پدیده اجتماعی شناخته می شده اند لیکن در نگاهی فراتر شهرها نیز با سازمان یابی و سلسله مراتب خاص خود، موجب تقویت این رفتار بوده اند. اما در طی چند سده قبل، دگرگونی های بطن شهرها باعث شده تا به این پدیده کمتر پرداخته شود. هدف این پژوهش یافتن عناصر بستر ساز این رفتار اجتماعی است، چراکه شناخت و یافتن تحولات آنان به عنوان عناصر هویت بخش به شهرها و رفتارهای اجتماعی درسده های پیشین، راه را برای اصلاح وضعیت کنونی شهرها هموار مینماید. در راستای رسیدن به هدف پژوهش با گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و با استفاده از روش تفسیری – تحلیلی به مقایسه عناصر بسترساز همسایگی پرداخته شده است. به منظور ساماندهی تصویر ارایه شده از این فضاها، مقیاس مورد نظر از میدان، تا مرکز محله در نظر گرفته شده و برای فهم بهتر روند تحول در ارتباط با شرایط کنونی، مقایسه ی دو دوره قاجار و پهلوی مد نظر قرار گرفته است.آنچه در پایان پژوهش واضح است، تاثیرگذاری و تاثیرپذیری بسیار زیاد شرایط اجتماعی- اقتصادی-فرهنگی هر دوره بر ساختار معماری آن به خصوص معماری فضاهای همسایگی است اما آنچه نیازمند توجه است، حذف شدن یا به روز شدن هریک از عناصر، با ادبیات معماری همگون با دیگر عناصر است.