بررسی غم و شادی در مثنوی مولانا و تجلی آن بر تعالی انسان و جامعه معاصر

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,184

فایل این مقاله در 10 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

MEAH01_288

تاریخ نمایه سازی:

چکیده مقاله:

غم و شادی نوعی احساس است و به همین جهت امری درونی می باشد، تصور زندگی بدون حس غم و شادمانی، محال و غیر معقول می نماید. نوع نگاه و بینشی که آدمی نسبت به خود و هستی و وقایع آن دارد زمینه ساز اصلی پیدایش این دو حالت در او می شود. از این رو مساله غم و شادی همواره برای انسان های اندیشمند و عرفا مطرح بوده و به نحوی آن را در حیات انسانی توصیف و بررسی کرده اند. مولوی نیز به عمق این مساله اندیشیده است. در جان مولانا نیز این حس به طرزی غریب با یکدیگر امتزاج یافته و وحدت گرفته اند و دیگر از هم قابل تفکیک و تشخیص نیستند. این مطلب را می توان از اشعار وی استنباط کرد. در واقع غم و شادی از عمده ترین درون مایه های داستان های مولوی می باشد. از نظر او غم و شادی دو حالت کاملا درونی است ، نه بیرونی. لذا انسانی ممکن است در اوج نعمات، غمگین و متقابلا فردی در شدت فقر فرحناک باشد. همیشه غمی در ذهن مولوی قابلیت ارادت دارد که از شادی هم شادتر است. مولوی شاعری پرطرب و سماع گر می باشد و غم و اندوه از دیدگاه او سیری تکاملی از پایین ترین سطح به اعلی درجه دارد. بنابر کاربرد علوم انسانی در جامعه شناسی امروز اندوه و شادی باعث اعتدال روانی انسان می شود و بنابر نظر مولانا مبنی بر عدم تفکیک این دو از هم در نتیجه غم خردمندانه مانند ابر باران زا، موجب شادی و سرسبزی جاودانه می شود. از غم های خردمندانه باید استقبال کرد و از شادی های نابخردانه گذر کرد که غم خردمندانه راهی به سوی سعادت، پویایی و تحرک روح است؛ بسیاری از غم ها و شادی های مذموم و روزمره را از بین می برد و به روح صفای واقعی خود را می بخشد.

کلیدواژه ها:

نویسندگان

مریم بابایی

کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی