نقد داستان محمد خوارزمشاه در مثنوی معنویبر اساس نظریات ساختارگرایانه ی گریماس و پرا

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 435

فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

GHADIRCONF02_010

تاریخ نمایه سازی: 29 مهر 1396

چکیده مقاله:

نقد و تحلیل آثار ادبی در گذشته به منظور تشخیص سره از ناسره بود؛ اما اکنون از دید ساخت گرایان هدف از نقد، شنات ساختارهای زبانی متن و تحلیل بنیادهای معنوی آن است . یکی از ارمغان ها ی مکتب ساخت گرایی برای ادبیات، ایجاد مباحث روای شناسی است . بنا بر نظریه های روای شناسی، می توان داستان های مثنوی را بر اساس نظریات بزرگان ساختار گرا و روای شناسان مورد بررسی قرار داد چرا که داستان پردازی در مثنوی معنوی اثر بزرگ مولانا جایگاهی منحصر به فرد و کاملا متمایز دارد و آن چنان عمیق و گسترده است که می توان از هر دیدی به آن نگریست . از آن جا که مثنوی به عنوان یک اثر تعلیمی سر شار از داستان ها و حکایت ها می باشد.در این مقاله بر آنیم تا به کشف و شناسایی ساز و کارهای سبک روایی آن پرداخته تا از این طریق به ارایه ی الگوی سبک شناسی و فهرستی از امکانات روایی برای انواعی از داستان های کلاسیک فارسی دست یاابیم و زمینه ای برای خلق و ابداع شیوه های جدید فراهم آوریم، لذا داستانی از مثنوی معنوی با نام محمد خوارز مشاه را بر اساس نظریات ساختارگرایی گریماس و پراپ مورد نقد و بررسی قرار داده که نتیجه ی به دست آمده ای است که روایتگری مولوی در جهت اهداف عرفانی و اخلاقی مورد نظر اوست و این هدفمندی در تمامی ابعاد و مقوله های روای تاثیر می کند و شیوه ی روایت مولوی را خاص و متمایز کرده است .

نویسندگان

سید علی اکبر شریعتی فر

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد سبزوار، گروه زبان و ادبیات فارسی، سبزوار، ایران