فلسفه مرگ وزندگی در اندیشه ی مولانا
سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,555
فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
CPCONF02_266
تاریخ نمایه سازی: 13 شهریور 1396
چکیده مقاله:
ارزش زندگی اگر به نابودی و نیستی منتهی شود واقعا چقدر است و اینهمه تلاش ما در طول زندگی واقعا به چه چیزی ختم میشود . در نگاه معمول ما البته واکنش ما بخاطر نا آشنایی مان با آن پدیده یعنی مرگ که برای ذهن ما مترادف با نیست شدن و فنا شدن است نوعی حیرانی و وحشت که باعث میشود یا دیگر به آن فکر نکنیم. مولانا به اصلجاودانگی انسان یقین و ایمان داشته. به این معنی که همچنان که خود قرآن نیز اشاره دارد علت ارسال پیامبران و بحث از دنیایی دیگر تاکید و اشاره ی محکمی است بر نامیرایی انسان به این معنا که ما چیزی به نام مرگ معادل نیستینداریم ! بلکه گذری است از عالم صورت به عالم معنا و اگر حضور انسان در صحنه ی حیات موقتی بود آمدن اینهمه رسول که پیام آورنده ی این حقیقت که در پس این پرده دنیای عظیم تر دیگری بنام عالم معنا یا آخرت است دیگر محلی از اعراب نداشت ضمن اینکه همین حس آگاهی ما انسانها نسبت به خود و نسبت به هستی پیرامون خودمان ریشهدر این حقیقت دارد که هسته ی این آگاهی در احساس جاودانگی آدمی نهفته است حسی بسیار عمیق که از درون بما میگوید ما دچار نیستی نمیشویم البته شاید دچار تغییرات ظاهری بخاطر حضور در تن مان بشویم ولی روح و جان ماکه برای خود ما قابل درک است قطعا جاودانه است . اینجاست که مولانا و بطور کلی عرفا به نکات جالبی اشاره میکنند اول اینکه باید نوع نگاهمان به زندگی را عوض کنیم تا مفهوم مرگ برای ما روشن تر شود و تازه از این مرحله هم عبور کنیم تا به مقامی برسیم که شایسته ی آن هستیم .
نویسندگان
زینب ملک پور
کارشناسی ارشد دانشگاه شهید رجایی تهران