چکیده مقاله بررسی چرایی ماندگاری بحران های منطقه ای غرب آسیا؛ مطالعه موردی: سوریه پس از 2010
غرب آسیا، از همان آغاز شکل گیری نظام دولت در این منطقه، همواره بحران آلودترین منطقه در ژیوپولیتیک جهانی بوده است. این وضعیت به ویژه در هزاره جدید میلادی تشدید گردیده است، به گونه ای که در حال حاضر کشورهای این منطقه یا میدان خشونت بارترین منازعات نظامی هستند یا به طور مستقیم و غیرمستقیم در آنها درگیرند. از سوی دیگر، به نظر می رسد شدت یابی بحران های غرب آسیا، خصلت خود تداوم یابنده نیز یافته اند، به گونه ای که تاکنون هیچ راه حل عملی امید بخشی برای حل و فصل آنها ارایه نشده است. بارزترین جلوه تجربی این مدعا را می توان در بحران
سوریه آشکارا مشاهده کرد. تحلیل گران، در علت یابی این وضعیت، همواره بر یک یا چند عامل محدود تمرکز می کنند و در بسیاری مواقع در دام تقلیل گرایی می افتند. این نوشتار این پرسش را مطرح کرده است که؛ چرا بحران های غرب آسیا، با تاکید بر بحران
سوریه از 2010 به بعد ماندگاری داشته اند در پاسخ به این پرسش، این فرضیه به آزمون نهاده شده است که پایداری تعامل
عوامل قوام بخش و مجالبخش در
غرب آسیا با تاکید بر موضوع بحران
دولت بین المللی سوریه پس از 2010 ، زمینه را برای ماندگاری بحران ها در این منطقه و به ویژه کشور
سوریه فراهم نموده است . برای بررسی این فرضیه، تلاش شده است مدل نظری تبیینی در مورد وضعیت دولت های خاورمیانه ارایه گردد، به گونه ای که از طریق تلفیق سه سطح ملی، فروملی و بین المللی، با بهره گیری از روش تبیینی تحلیلی بر پایه داده های تاریخی و شواهد تجربی روز، تبیین خواهد شد که ماندگاری بحران های منطقه ای
غرب آسیا معلول همزمان الزامات محیطی و بافت داخلی منطقه/دولت بحران زده است و هرگونه راهکار عملی برای برون رفت از بحران های مذکور لاجرم باید هر دو دسته عوامل را مدنظر قرار دهد تا موفقیت بار از کار درآید.