تاریخ بیهقی، ماجرای اوضاع و احوال
خاندان غزنوی در زمان حکومت مسعود و مدتی پس از آن است. بیهقی در جابجایی این تاریخ داستانوار کوشیده است که به خوانندگان خود این اطمینان را بدهد که آنچه می نویسد حقیقت دارد و او در کتاب خود هیچگاه مغرضانه و جانبدارانه سخن نمی راند. هر چند بیهقی توانسته است تا حد بسیار زیادی رسالت خود را در فن تاریخ نویسی حفظ کند و در این مسیر سربلند باشد، لیکن گهگاه خوی درباری او نمایان می شود و به ستایش از خاندان مخدوم می انجامد. در این مقاله تلاش شده است، تفاوت نگرش همراه با
مدح بیهقی در حکم یک مورخ با فرخی سیستانی به عنوان یک شاعر درباری معاصر او بررسی شود؛ این
مدح گاهی در زبان و قلم بیهقی نمایان می شود و سپس با احتیاط و در لابه لای آن منطقی جلوه داده می شود.
مدح های بیهقی شامل مواردی از قبیل
مدح مستقیم به شیوه ی شاعران مداح،
مدح گزارشی و توصیفی،
مدح از زبان شخصیت های داستان و گفتگوهای آنانف
مدح از طریق توصیف حریف و بخصوص توان بدنی طرف مقابل ممدوح،
مدح به صورت آوردن داستان، مقایسه و اثبات ادعا از طریق تأیید دیگران، کاربرد انواع دعاها به ویزه دعاهای تأیید و سرانجام،
مدح از طریق ذکر القاب و عناوین است. از آن سو، مدایح فرخی غالباً به صورت مستقیم، و با ذکر القاب و همراه با تملق و اغراقند که این بررسی، اختلافات بسیاری را در شیوه ی
مدح این دو آشکار می کند؛ از جمله تفاوت در انتخاب ممدوحان، تفاوت در جایگاه ممدوحان و اختلاف نظر در موضع گری های فردی، مانند اعتراض و نکوهش بیهقی نسبت به اعمال ممدوحان، در مقایسه با تمجیدهای مطلق فرخی در مواجهه با ممدوح.