نظریه آشوب وجلوه های آن درمدیریت

بعد از قرون وسطی وقتی که انسان خود را از قید و بندها و جبرهای تحمیلی آن دوران آزاد کرد، رشد علمی اش آغاز شد ، غل و زنجیرها را از دست و پای عقل باز نمود و بدین طریق بود که از آن زمان به بعد هر روز قلل رفیع تری را در دنیای علم برای احاطه بیشتر بر طبیعت فتح نمود. موقعیت کنونی جهان ، معلول آثار گذشته بوده و خود ، علت وقایع آینده است . منطق دنیای ما نظم در بی نظمی است . و این منطقی است که پیچیدگی های دنیای ما را تفسیر می کند و رویای فردا را ممکن میسازد . نخستین بار سیستم هایی مشاهده شدند که اگرچه در قلمرو فیزیک مکانیک کلاسیک بودند، اما رفتار دینامیک و غیر خطی آنها باعث شده بود تا پیش بینی رفتار بلند مدت آنها عملا غیر ممکن گردد. بعدا ثابت گردید که نه تنها در عمل پیش بینی نا ممکن است بلکه در تئوری نیز سدهایی برای رسیدن به یک پیش بینی دقیق و دراز مدت وجود دارد. در مدیریت نیز همچون سایر حوزه های دانش بشری ، پارادایم رایج وغالب بر فرض یقین وثبات استوار بوده ، اما مدت زمانی است که دگرگونی ها و بحران ها خبر از ناکارآمدی این پارادایم می دهند و واقعیت های جدید همه خبر از دگرگونی بزرگ در حیطه علوم می دهند