شهر اسلامی با ویژگیهای خاص خود از نوعی منطق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تبعیتمی کند وهمی ن امر این پدیده را در موقعیتی قرارمیدهد که تجربههای آموزنده و مثمر ثمری را برای برنامه ریزی و درپیش گیری روشهای نظاممند در اختیار هر جامعهای که با گونهای
جهانبینی معنوی درگیر است، قرارمیدهد و این دقیقاً نقطه افتراق
شهر اسلامی و
مدرنیته است؛ چراکه
جهانبینی بنیادین
مدرنیته اصولاً معنوی نیست و یکسر مادی می باشد.
شهر و اصولاً تمدن اسلامی صرفاً با تحول بنیادین، امکان حصول به شرایط
مدرنیته را دارد تا به این ترتیب، با انگاره- های زندگی و قابلیت کارکردی مدرن تطابقپیداکند؛ و این همان است که بانیان و مبدعان
مدرنیته و مدعیان آن درجهان امروز و البته مدعیان آن در جوامع اسلامی این یکیدو سده ازجمله ایران این دوره بر آن پای میفشارند؛ و این رخدادی است که در پی آن، مبانی معنوی و مادی
شهر اسلامی دگرگون میشوند و به مرور زمان، اصولاً اثری از
شهر اسلامی نخواهدماند؛ که البته شرایط بحرانی شهرهای اسلامی امروزه، که از فرهنگ اصیل خود فاصلهگرفتهاند و به تعبیری، میان فرهنگ اسلامی و
مدرنیته سردرگم یا به تعبیری ممزوج در بحران میباشند، نشانی از این واقعیت میباشد. اصولاً هرگونه انحراف ویژگیهای ظاهری اعم از کالبدی و رفتاری شهرهای مدرن اسلامی از اصول طراحی اسلامی که بر مبنای هویت و
جهانبینی اسلامی پیریزی شدهاند دلیلی بر وجود بحران هویتی، اجتماعی و اقتصادی جوامع این شهرهااست؛ و متأسفانه امروزه همه شهرهای اسلامی در مسیری که درپیشگرفتهاند،با همه این بحرانها دست - بهگریبان اند و توجه به شرایط موجود این شهرها این بحرانها را آشکارا مینمایاند.