عصب زیبایی شناسی گلیچ محور: خوانش ساختار عصبی ادراکی گلیچ در موشن پوسترهای عباس کیارستمی
سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 29
فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
ANIFILM01_018
تاریخ نمایه سازی: 18 آبان 1404
چکیده مقاله:
گلیچ به عنوان اختلالی هدفمند در تصویر دیجیتال، به زبانی نوین در هنرهای تصویری معاصر بدل شده است که از دل خطا، تجربه ای ادراکی و زیبایی شناختی تازه می آفریند. با وجود اهمیت رو به رشد گلیچ آرت، سازوکارهای عصبی ادراکی آن در زمینه موشن پوسترها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش، بررسی سازوکارهای عصبی ادراکی ساختار گلیچ در دو موشن پوستر اقتباسی از فیلم های «طعم گیلاس» و «کپی برابر اصل» عباس کیارستمی است. روش تحقیق کیفی، تحلیلی و میان رشته ای انجام شده و از نظر هدف، کاربردی –توسعه ای است و بر تحلیل نشانه شناختی فریم به فریم، مرور انتقادی منابع و بهره گیری از چارچوب های نظری گلیچ آرت، عصب زیبایی شناسی و ساختارشکنی استوار است. اطلاعات این تحقیق به شیوه اسنادی و کتابخانه ای و داده ها از طریق طراحی و تحلیل ساختاری موشن پوسترهای اقتباسی از فیلم های «طعم گیلاس» و «کپی برابر اصل» عباس کیارستمی گردآوری و تفسیر شدند. پرسش اصلی پژوهش چنین طرح می شود: ساختارهای گلیچ محور در موشن پوسترهای برگرفته از سینمای عباس کیارستمی چگونه از منظر عصب زیبایی شناسی قابل تحلیل اند؟ یافته ها نشان می دهند که مولفه های گلیچ محور، همچون حذف چهره، تعلیق زمانی، نویز ساختاریافته و شکست بازنمایی حافظه، موجب بازتخصیص توجه، برانگیختگی احساسی و بازسازی معنایی می شوند. این فرایندها بیننده را به تفسیر فعال و چندلایه سوق می دهند، به گونه ای که بی نظمی به بستر تولید معنا بدل می شود. نتیجه گیری پژوهش حاکی از آن است که گلیچ نه به عنوان اختلال، بلکه به عنوان راهبردی خلاقانه برای بازآفرینی تجربه ادراک عمل می کند و در فرهنگ بصری ایران می تواند استعاره ای از حافظه ناقص، سانسورشده و بازنویسی شده باشد؛ حافظه ای که با فروپاشی ساختار امکان بازگویی تازه ای از خود را می یابد.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
میترا اژدری
کارشناس ارشد ارتباط تصویری، دانشکده هنرهای تجسمی، دانشگاه هنر اصفهان