تاثیر حقوق داخلی بر کار ارگانهای بینالمللی در طول دوره بین دو جنگ

نقش و جایگاه حقوق داخلی در نظم حقوقی بینالمللی هرگز به روشنی تعریف نشده است. این دو نظام، با توجه به رویه های به کار رفته در ایجاد و حوزه های تاثیرشان از جهات اساسی با یکدیگر متمایز هستند. با این حال، هر دو نظام نظامهای حقوقی متعلق به یک خانواده هستند و به همین دلیل است که نمی توان تاثیر متقابل آنها را نادیده گرفت. در بررسی موضوع تاثیر حقوق داخلی بر حقوق بین الملل، باید به جنبه های مختلف پیوندهای آنها توجه کنیم از زمان شکل گیری حقوق بین الملل محققان به دنبال قیاس هایی برای الزام آور بودن هنجارهای آن نظام در حقوق مدنی و حقوق روم بوده اند اما تنها در قرنهای نوزدهم و بیستم بود که این نظامها به طور قطعی از یکدیگر جدا شدند. در بررسی این موضوع که چگونه حقوق داخلی می تواند به طور بالقوه بر حقوق بین الملل تاثیر بگذارد، ابتدا لازم است که چگونگی روابط متقابل بین این دو سیستم در دوران کنونی بررسی شود. ساده ترین و بحث برانگیزترین آنها ارائه مواضع وحدت گرایان و دوگانه گرایان است. در مورد مورد اول، به نظر می رسد نظریه ای که وحدت دو سیستم را مطرح می کند همه تردیدها را برطرف می کند و می توانیم به راحتی نفوذ هنجارهای حقوق داخلی در نظم حقوقی بین المللی و همچنین برعکس را اثبات کنیم. با این حال، در واقع، ما اغلب با ترویج ایده دوگانه گرایی مواجه هستیم که به نظر می رسد توسط رویه اکثر دولت هایی که به دنبال حفاظت از منافع خود در روابط با سایر نهادها هستند، پشتیبانی می شود از نظر آنها از این طریق از دخالت مستقیم نهادهای خارجی در حقوق داخلی اجتناب می کنند.

کلیدواژه ها:

حقوق داخلی ، حقوق بین المللی ، ارگانها ، دوره جنگ