نظام تعلیم و تربیت نوین عرصه ای برای اندیشه فعال در تقابل با ذهن منفعل

سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 51

متن کامل این مقاله منتشر نشده است و فقط به صورت چکیده یا چکیده مبسوط در پایگاه موجود می باشد.
توضیح: معمولا کلیه مقالاتی که کمتر از ۵ صفحه باشند در پایگاه سیویلیکا اصل مقاله (فول تکست) محسوب نمی شوند و فقط کاربران عضو بدون کسر اعتبار می توانند فایل آنها را دریافت نمایند.

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

PCFC01_120

تاریخ نمایه سازی: 15 شهریور 1404

چکیده مقاله:

شاید برخی منتقدان بر این باور باشند که ایجاد دغدغه های فکری (خصوصا دغدغه های ارزشی و هنجاری) برای کودکان و نوجوانان جلوی لذت های طبیعی دوران کودکی و نوجوانی را سد می کند و این سوال را مطرح کنند که «آیا لازم است که ما فرزندانمان را درگیر رنج های حقیقی دنیای پیچیده بزرگسالان، کنیم یا بهتر است آنها را فارغ بال در دنیای شیرین خود رها سازیم؟». واقعیت این است که رشد شخصیت و چیدمان آرمان های زندگی از آوان کودکی شروع شده و مجالی بیشتر از دوران نوجوانی ندارد به همین دلیل کودکان و نوجوانانی که به طور کامل از دغدغه های دنیای حقیقی دور نگاه داشته می شوند، هنگام ورود به دنیای پیچیده بزرگسالی دو موضع را انتخاب می کنند. موضع نخست ادامه حرکت والدین است، مبنی بر دور نگاه داشتن خود از معضلات و دردهای اجتماعی و اتخاذ موضع بی تفاوتی و نادیده انگاری، و موضع دوم افسردگی و احساس ناتوانی در مواجهه با مشکلاتی که تاکنون در تصور آنها نیز نمی آمده و اکنون به یک باره با آن مواجه شده اند، در حالی که هیچ طرحی برای بهبود آن ندارند. متخصصان تعلیم و تربیت معتقدند که یکی از مهمترین پیامدهای پرورش تفکر مراقبتی در کودکان و نوجوانان و ایجاد فرصت برای تجربه آشنایی با دردهای اجتماعی، ایجاد احساس نیاز و ظرفیت در آنان برای تدارک برخی تمهیدات و اقدامات برای رفع بی انصافی ها و بی عدالتی ها در جهان اطراف و حتی دنیای دورتر از بستگان و دوستان می باشد. دیویی تاکید دارد که آموزش و پرورش ما پس از کسالت و مردگی، رسمی گرایی و روزمرگی، با شر بزرگتری از احساس گرایی بدون عمل در معرض تهدید است. اگر پرورش مهارت های عالی تفکر بدون تفکر فعال انجام شود ایده آل گرایی مانع عمل گرایی شده و نتیجه ای جز بدبینی نخواهد داشت. چنین افرادی ممکن است بعد از مدتی نسبت به بهبود اوضاع مایوس و بی تفاوت شوند و به نقد وضع موجود بسنده کنند یا صرفا به ابراز شعارهایی توخالی روی آورند. این شیوه در نهایت به تربیت تئوریسینهای آرمان گرایی که در عمل و ارائه راهکارهای کاربردی و اصلاحی بسیار ضعیف هستند منجر می شود. در حالی که هدف برنامه فلسفه برای کودکان صرفا آشنایی کودکان با موضوعات عمیق و دغدغه مند نمودن آنها نیست بلکه ایجاد فرصتی است برای خلق راهکارهای موثر جهت ایجاد جهانی بهتر است. ضرورتی ندارد تفکر فعال در حوزه آموزش تفکر مراقبتی از ابتدا با تمرکز بر دغدغه های بزرگ بشر آغاز گردد. باید در اینجا نیز همچون سایر آموزش ها کودکان و نوجوانان به فراخور سن و مرحله رشد شناختی با موضوعاتی آشنا شوند که دغدغه همان مرحله باشد و کودکان امکان آن به زندگی فعلی خود را داشته باشند.

نویسندگان

مهرنوش هدایتی

استادیار پژوهشکده اخلاق و تربیت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران