تاثیر یادگیری معکوس بر انگیزش، تعامل و عملکرد تحصیلی دانش آموزان ابتدایی
محل انتشار: دومین کنفرانس بین المللی حقوق، مدیریت، علوم تربیتی، روانشناسی و مدیریت برنامه ریزی آموزشی
سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 32
فایل این مقاله در 17 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
EMACO02_1720
تاریخ نمایه سازی: 12 تیر 1404
چکیده مقاله:
در دهه های اخیر، با پیشرفت های چشمگیر در فناوری اطلاعات و ارتباطات، الگوهای سنتی آموزش و یادگیری دستخوش تغییرات اساسی شده اند. یکی از این الگوهای نوین که توجه بسیاری از محققان و مربیان را به خود جلب کرده، یادگیری معکوس (Flipped Learning) است. این رویکرد آموزشی، با وارونه کردن فعالیت های سنتی کلاس درس و تکالیف خانگی، به دنبال ایجاد تجربه ای فعال تر و دانش آموز محور است. در مدل یادگیری معکوس، دانش آموزان محتوای آموزشی را، غالبا به شکل ویدئوهای آموزشی یا متون الکترونیکی، در منزل و پیش از حضور در کلاس مطالعه می کنند. این مطالعه اولیه به آن ها امکان می دهد تا با سرعت یادگیری خود پیش بروند و در صورت نیاز، محتوا را بارها مرور کنند. زمان کلاس درس نیز به جای سخنرانی معلم، به فعالیت های تعاملی، حل مسئله، بحث های گروهی و کاربرد عملی مفاهیم اختصاص می یابد. یادگیری معکوس با ارائه فرصت های بیشتر برای کنترل فرآیند یادگیری، می تواند به افزایش انگیزش درونی دانش آموزان منجر شود. زمانی که دانش آموزان احساس می کنند بر شیوه و زمان یادگیری خود تسلط بیشتری دارند، تمایل بیشتری به مشارکت فعال در فرآیند آموزشی نشان می دهند. این رویکرد همچنین از طریق ایجاد فضایی برای همکاری و گفت وگوی همتایان در کلاس درس، تعاملات اجتماعی و شناختی دانش آموزان را تقویت می کند. فعالیت های گروهی و بحث های کلاسی، به دانش آموزان امکان می دهد تا دیدگاه های مختلف را بشنوند، ایده های خود را به اشتراک بگذارند و مهارت های حل مسئله خود را بهبود بخشند. در نهایت، پیش بینی می شود که افزایش انگیزش و تعامل، به طور مستقیم بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تاثیر مثبت بگذارد. زمانی که دانش آموزان با علاقه و اشتیاق بیشتری درگیر یادگیری می شوند و فرصت های بیشتری برای تمرین و کاربرد مفاهیم دارند، احتمال موفقیت آن ها در امتحانات و پروژه ها افزایش می یابد. این مقاله به بررسی جامع ادبیات پژوهشی موجود در زمینه یادگیری معکوس می پردازد و شواهد تجربی و نظری را در تایید اثرات مثبت آن بر دانش آموزان ابتدایی ارائه می دهد. با توجه به ویژگی های رشدی دانش آموزان در این مقطع سنی، یعنی نیاز به فعالیت های عملی، تعامل با همسالان و حمایت از کنجکاوی طبیعی، یادگیری معکوس می تواند ابزاری قدرتمند برای ارتقای کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی باشد. این مطالعه به معلمان، مدیران آموزشی و سیاست گذاران آموزشی کمک می کند تا درک عمیق تری از پتانسیل های یادگیری معکوس کسب کنند و راهبردهای موثری برای پیاده سازی موفق آن در محیط های آموزشی ابتدایی طراحی کنند. این رویکرد می تواند نقش مهمی در تربیت دانش آموزانی فعال، مستقل و متفکر ایفا کند که قادر به رویارویی با چالش های دنیای در حال تغییر هستند
کلیدواژه ها:
نویسندگان
سحر کبیرثانی
کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینی شهر