نقد روانکاوانه حکایت دوم از باب ششم گلستان سعدی

سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 237

فایل این مقاله در 6 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICLP12_094

تاریخ نمایه سازی: 2 آبان 1403

چکیده مقاله:

حکایت پیرمرد و دختر جوان در گلستان سعدی، داستانی کوتاه اما پرمغز است که به ظرافت ، تناقضات و پیچیدگی های روابط انسانی ، به خصوص در حوزه عشق و ازدواج، می پردازد. در این داستان، پیرمردی شیفته دختری جوان می شود و برای جلب توجه او، به تمجید از خود و نکوهش جوانان می پردازد. او با ظرافت سعی می کند دختر را متقاعد کند که پیری او حامل تجربه ، پختگی و مهربانی است ، در حالی که جوانان خام، خودخواه و غیرقابل اعتماد هستند. اما واکنش دختر جوان، انتظارات پیرمرد را بر باد می دهد. او در پاسخ به صحبت های پیرمرد، حکایتی از قابله خود نقل می کند که می گوید "زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری." این سخن ، پیرمرد را از عمق وجود تکان می دهد و تناقض عمیقی را در او آشکار می کند. ازیک سو، او خواهان عشق و همراهی دختر جوان است ، و از سوی دیگر، از ناتوانی ها و محدودیت های سنی خود آگاه است . در نهایت ، دختر جوان با مردی جوان، "تند و ترشروی تهی دست بدخوی" ازدواج می کند، و پیرمرد ناگزیر به پذیرش سرنوشت خود می شود. این مقاله با شیوه توصیفی -تحلیلی به کمک روش کتابخانه ای به نقد روانکاوانه این حکایت می پردازد.

نویسندگان

میرعلی سیدجعفری

دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ارومیه

محمدمهدی ارلنی

دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ارومیه

سهراب سهراب نیا

دانشآموخته کارشناسی آموزش زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فرهنگیان پردیس شهید رجایی ارومیه