بررسی الزامات و مولفه های تاثیرگذار در استفاده از نظریه هوش چندگانه گاردنر در استعداد شناسی و تقویت همه جانبه توانایی های دانش آموزان ابتدایی

در تربیت انسان، مفهوم تربیت بر پرورش دادن استعدادهای انسانی (یعنی فراهم کردن زمینه رشد استعدادهای آدمی) دلالتمی کند. تربیت رفع موانع و ایجاد مقتضیات است تا استعدادهای انسان از قوه بد فعل درآید و شکوفا گردد، در این مسیر شناختاستعدادهای انسانی که در فرد بالقوه و گاهی بالفعل ناقص هستند و تلاش برای پرورش و بد کمال رساندن آنها بسیار مهم است.اما رشد دادن استعدادهای انسانی، مقتضیاتی دارد و یکی از مهمترین این مقتضیات، شناخت استعدادهای فردی است که زمینهرشد دادن آنها را فراهم می سازد، نظریه هوش گاردنر، نظریه مدونی است که هم بنیان علمی قوی و هم روش کار منظم برایکشف و شناسایی هوش ها و استعدادهای متفاوت فردی دارد. به علت ضرورت توجه به اصل تفاوت های فردی و لزوم ارائهراهنمایی های دقیق به منظور رشد همه جانبه و متوازن دانش آموزان بر اساس ویژگی های منحصر به فرد شخصی، مسئله اصلیموردبررسی در این پژوهش، بررسی الزامات و مولفه های تاثیرگذار در استفاده از نظریه هوش چندگانه گاردنر در استعداد شناسی وتقویت همه جانبه توانایی های دانش آموزان ابتدایی است کد برای بررسی این مسئله و انجام پژوهش از روش تحقیقی استفاده شدهکد بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس روش جمع آوری و گزارش اطلاعات، توصیفی-کتابخانه ای است. طبق یافته های اینپژوهش، عوامل اصلی دخیل در پایایی و روایی اطلاعات کسب شده درباره توانایی های هوشی دانش آموزان شامل اجرای تستهوش گاردنر، بررسی، تجمیع و تکمیل پرونده توانایی ها و پوشه کار هر دانش آموز به صورت هرساله توسط آموزگار در دورانابتدایی و مشاور و دبیران در دوران متوسطه و اجرای پرسش نامه های خود سنجی، همسال سنجی و تکمیل پرسشنامه های مختلفمرتبط با توانایی های فرزندان توسط والدین است.

کلیدواژه ها:

هوش ، استعداد ، تربیت ، ، آینده شغلی ، بهره وری ، تغییر و تحول ، آموزش وپرورش