درآمدی بر فلسفه ی اگزیستانسیالیسم (تاملاتی در باب مفاهیم و نظریه های پنج متفکر اگزیستانسیالیست: سارتر، هایدگر، نیچه، دوبووار، کیرکگور)

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 527

فایل این مقاله در 36 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_PKD-14-2_001

تاریخ نمایه سازی: 16 تیر 1403

چکیده مقاله:

فلسفه ی اگزیستانسیالیسم را فلسفه ی اصالت وجود گفته اند؛ فلسفه ی که از اگزیستانس و اصالت بشر سخن می گوید. مفهوم مرکزی این فلسفه «انسان» است؛ زیرا وجود انسان، نقطه ی عزیمت همه ی کنش های انسان است. اگزیستانسیالیست ها به رغم اختلاف منظر در اتخاذ رویکرد دینی و الحادی، اما از یک وجه مشترک برخوردارند که عبارت است از اصل محوری اگزیستانسیالیستی «تقدم وجود بر ماهیت». معنای تقدم وجود بر ماهیت این است که فلسفه را باید از «درون گرایی» آغاز کرد و این مسئله در اگزیستانسیالیسم سارتر نمود بیشتری دارد. سارتر اصول خود را در شعار سه کلمه ی «تقدم وجود بر ماهیت» قرار داد و همین امر، اگزیستانسیالیسم او را تعریف می کند. دوبووار که در پارادایم اگزیستانسیالیسم سارتری می اندیشد، فمینیسم اگزیستانسیالیستی را تئوریزه کرد. نیچه، از «مرگ خدا»، «نیهیلیسم» و «نظریه ی قدرت»(اراده معطوف به قدرت) سخن گفت و از روحیه ی سکولاریستی و خدامردگی حاکم بر جهان مسیحیت خبر داد و بدین سان، فضای سکولاریسم و لائیسیسم حاکم بر غرب مدرن را پیش بینی کرد. مسئله ی اصلی و مفهوم مرکزی هایدگر «دازاین» است و هایدگر از این واژه ی آلمانی به معنای «هستی» یا «وجود» چونان اصطلاحی فلسفی برای دلالت بر «انسان» استفاده کرد. دازاین بیانگر نحوه ی وجود انسان است و اگر انسان به عنوان واقعیتی خارجی لحاظ شود، آنگاه دازاین خواهد بود. فهم ابراهیم در مقام پدر و نماینده ی ایمان و شهسوار تسلیم مطلق، مسئله ی کیرکگور بود و فهم این مسئله، پارادایم «ایمان گرایی»، جهش ایمان و رابطه ی عقل و ایمان را به میان آورد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی، به هدف بررسی این مسائل بنیادین اگزیستانسیالیستی تدوین شده است.

نویسندگان

محمدحنیف طاهری

دانشجوی دکترای اندیشه معاصر مسلمین جامعه المصطفی العالمیه

یوسف عارفی

دکتری اندیشه معاصر مسلمین جامعه المصطفی العالمیه