تحلیل و واکاوی مبانی معرفت شناختی حقوق بشر از دیدگاه ریچارد رورتی

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 55

فایل این مقاله در 23 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_WPIKI-2-2_005

تاریخ نمایه سازی: 10 تیر 1403

چکیده مقاله:

وقتی فلاسفه و حقوق دانان مکتب حقوق طبیعی درباره حقوق بشر سخن می گویند، آن را حقی برگرفته از ذات و طبیعت بشر می پندارند. اندیشمندانی نظیر ریچارد رورتی، با اتخاذ رویکردی تاریخی، عمل گرایانه و ساختارشکنانه، ذات و حقیقت جهان شمول در مورد انسان، ذات گرایی و مبناگرایی در حقوق بشر را به بوته نقد می کشند. رورتی معتقد است به فراخور هر زمان و مکان، نوعی گفتمان حقوقی برای هر جامعه شکل می گیرد و با اجماع کلی در همان جامعه، به عنوان اصول حقوقی پذیرفته می شود. بنابراین، بیهوده خواهد بود که یک قانون جهانی و یکسان را به عنوان حقوق بشر، بر همه جوامع تحمیل کنیم. به عقیده او، آنچه ما را به هم نزدیک می کند، نه عقلانیت بشری، بلکه زمینه های مشترک تاریخی است. بنابراین، بهترین شیوه برای ارتقای فرهنگ حقوق بشری، تجربه های غمگین مشترک ماست، به این منظور که مردم را به سمت احترام به حقوق بشری و احساس هم دردی سوق دهیم. ما در این مقاله تلاش می کنیم به شبهاتی از این قبیل پاسخ دهیم: آیا عاطفه گرایی غیرعقلانی رورتی، قادر است بین داستان های درست و جعلی حقوق بشر تمایز قائل شود؟ با فرض تبیین رورتی از حمله به هرگونه ذات گرایی در انسان، مفهوم حقوق بشر در اندیشه وی چگونه امکان پذیر و قابل تبیین است؟ از طرف دیگر، آیا نظریه کلاسیک درباره حقوق بشر، یعنی نظریه ای که حقوق بشر را بر مبنای علایق و مصالح مشترک آدمیان تعریف و تبیین می کند، مبنای نامناسبی برای فهم حقوق بشر است؟ آیا دیدگاه رورتی که ساختارشکنی اصول کلی اخلاق است، ضداخلاقی و نافی اخلاق مداری نیست؟

نویسندگان

نبی الله سلیمانی

دانش آموخته دکتری فلسفه دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)، قزوین، ایران