تقابل ساختارمند «حکایت دخترک پیرمرد لطیف» با «حکایت دختر به غایت زشت روی فقیه» در باب دوم گلستان«راز همجواری دو پدر، دو دختر، دو داماد و دو جشن عروسی نابرابر»

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 286

فایل این مقاله در 24 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

LLCSCONF18_021

تاریخ نمایه سازی: 7 تیر 1403

چکیده مقاله:

برخی بر این باورند که حکایات گلستان، یادداشت هایی پراکنده، بی نظم و فاقد ارتباط معنایی اند. این رای بر خلاف گفته آشکار سعدی در دیباچه، مبنی بر وجود «نظم و ترتیب» و «امعان نظر در ترتیب کتاب و تهذیب ابواب» مطرح شده است. مطالعات نشان می دهد که بخشی از ریشه های انحراف در نقد گلستان، محصول دیدگاه «منطق صوری» و «زبان شناسی ساختگرا» است. در روش مطالعه ساختگرایی، «نشانه»، دال و مدلولی بهم چسبیده و منجمد با معنایی از پیش موجود تصور می شود؛ حال آنکهاز نظرگاه «نشانه - معناشناسان» معنی «نشانه» نه در «متن»، بلکه در «گفتمان» حضور دارد. در پژوهش پیش رو با کاربست نظریه مزبور، هندسه معنایی بین نظام نشانه های دو حکایت متوالی از باب دوم گلستان (حکایت اول: پیرمرد لطیف، دخترک و داماد کفش دوز / حکایت دوم: فقیه، دختر به غایت زشت روی و داماد نابینا) بررسی شده است. منتقدان پیشین، مدلول نشانه های «دختر» و «داماد» را « انسان واقعی» و گفتمان دو حکایت را در زمینه ازدواج ادراک کرده اند؛ اما مطابق روش نشانه معناشناسی، مدلول «دخترک= طبع و سخن لطیف»، «داماد= مخاطب سخن» و گفتمان «حکایت اول= نقد مخاطب اخلاق لطیف عارفان» و «حکایت دوم= نقد اخلاق زشت و خشن فقیهان» است نیز دریافتیم که نشانه های دو حکایت در تعاملی نظام مند و گفتمان آنها به صورت قرینه و جهتمند طراحی شده است.

نویسندگان

بابک کاویانی سورکی

کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران.