تحلیل گفتمانی روایت فیض محمد کاتب از چرایی و چگونگی نسل زدایی هزاره ها توسط عبدالرحمن

سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 164

نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JMAM-10-19_001

تاریخ نمایه سازی: 20 خرداد 1403

چکیده مقاله:

تکفیر، نوعی «غیریت سازی» و «تصویرسازی» به شدت منفی و مخدوش و یک «راهبرد» است که به قصد «حذف» و نابودی خصم یا حداقل به «حاشیه راندن» او صورت می گیرد. جامعه شیعه و هزاره قربانی «تکفیر» و تصویرسازی های منفی گفتمان ناسیونالیسم قومی در دوران عبدالرحمن و پس از آن است. پرسش از اتخاذ سیاست "نسل زدایی" و "پاکسازی قومی" هزاره از سوی عبدالرحمن» به این پژوهش منتهی شده است و تلاش شده با استفاده از «نظریه گفتمان لاکلائو و موفه» به عنوان چارچوب نظری و روش تحلیل به این پرسش پاسخ گفته شود. نتیجه به دست آمده این است که تشدید مخاصمات قومی در دوران عبدالرحمن، نتیجه نوعی «خاص گرایی قومی و مذهبی» بود که به منظور تثبیت سلطه یک گروه قومی خاص، قوم افغان/ پشتون، اعمال می گردید. بر مبنای خاص گرایی قومی، تلاش شد، انسان هزاره به عنوان «دیگری ویرانگر» و «خصم خطرآفرین  و اهریمنی» از یکسو و موجود «فرودست»، «حقیر» و «بیرون از مرزهای انسانیت» از سوی دیگر، بازنمایی و شناسانده شود. چنانکه براساس خاص گرایی مذهبی، توانست انسان هزاره را به عنوان «کافر»، «گمراه» و «باغی» در ذهنیت سایر اقوام و قبایل افغانستان قالب کند. نتیجه حاصل از این خاص گرایی، از یکسو نوعی «خودبرتربینی قومی»، از سوی دیگر «خودبرحق پنداری» مطلق مذهبی بود که منتهی به «نسل زدایی» و «پاکسازی قومی» هزاره گردید. هدف، توزیع سرزمین های مغصوبه هزاره برای «ناقلین افغان» و فراهم کردن زمینه برای سلطه مطلقه سیاسی و در نهایت تحمیل هویت قومی افغان/ پشتون بر افغانستان و «یکسان سازی اجباری» بود.

نویسندگان

غلامرضا جمشیدیها

استاد تمام گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران

محمدجواد محسنی

استاد همکار جامعهالمصطفی العالمیه

یوسف عارفی

دانشجوی دکتری رشته اندیشه معاصر مسلمین نمایندگی تهران و البرز جامعه المصطفی العالمیه